رشد سریع و همهجانبه اقتصادی، افزایش نرخ رشد صادرات، افزایش سرمایهگذاری، پیشرفت بیشتر در هوش مصنوعی، توسعه مناسبات سیاسی با دیگر ملتها، تمرکز روی کنترل تنگههای دریایی و ایجاد کریدورها، نشانههای برتری چین نسبت به امریکا و جایگزینی آن دو در آینده نزدیک شمرده شده است. به گونهای که برخی برآورد کردهاند که این جایگزینی تا ۸ سال دیگر گریزناپذیر است. بدون ورود به مبانی قدرت، ادعای اینکه چین ابرقدرت خواهد شد، قابل تأمل است. بهتر خواهد بود تا این موضوع را از چشمانداز شاخصهای اقتصاد بزرگ و ژیوپلیتیک مورد مطالعه قرار دهیم. بعضی از شاخصهای معنادار اقتصاد کلان را اینجا به صورت مختصر مورد ارزیابی قرار میدهم.
۱. تولید ناخالص ملی
تولید ناخالص ملی چین در سال ۲۰۱۹ به ۱۴ تریلیون دالر رسید، در حالی که تولید ناخالص امریکا ۲۱ تریلیون دالر بود. تولید ناخالص ملی چین هنوز هم کمتر از تولید ناخالص داخلی در ایالات متحده امریکا است. سرعت رشد سالانه چین تا سال ۲۰۲۵ میتواند نزدیک به ۵ درصد باقی بماند. این در حالی است که سرعت رشد سالانه امریکا بیشتر از ۵ درصد پیشبینی شده است.
۲. ماهیت تجارت جهانی
تضاد عمیق بین رویکرد سیستم بازار آزاد ایالات متحده امریکا و رویکرد کنترل دولتی چین در مورد اندازه و روابط دولت و شرکتها به چشم میخورد. در ایالات متحده، رویکرد عدم دخالت، یکی از محرکهای اصلی شکوفایی اقتصادی است. در چین بانکهای بزرگ، شرکتهای ارتباطی، خطوط هوایی و شرکتهای صنعتی تحت کنترل دولت است. حزب کمونیست حتا در شرکتهای کاملاً خصوصی چنان دخالتی دارد که در امریکا غیرقابل تصور به نظر میرسد. این نوع رویکرد به اقتصاد هزینههای عمدهای به همراه دارد. به طور مثال، مدیر یک پروژه بزرگ انرژی در پکن، در مورد کسبوکار میگوید: «ما دولتی هستیم، بنابراین نیازی نیست که نگران مفاد شرکت باشیم». این نوع نگرش به کسبوکار نشان میدهد که عملاً یک بخش بزرگ از اقتصاد چین با مفاد کمتر از آنچه باید داشته باشد، کار میکند.
۳. منابع طبیعی
چین با داشتن حدود ۲۳ تریلیون دالر منابع طبیعی، جایگاه خوبی به خود اختصاص داده است. ولی آنچه این مسأله را پیچیده میکند، آینده چین از نگاه منابع است. چین با استفاده اعظمی از منابع طبیعی در تولید، مخصوصاً از فلزات خاکی کمیاب، آینده خوبی از نگاه منابع ندارد. چین بدون در نظرداشت توسعه پایدار با مصرف بیشتر خاکهای صنعتی، در طولانیمدت به کمبود منابع کمیاب طبیعی روبهرو خواهد شد. ایالات متحده امریکا از نگاه منابع طبیعی، غنیتر از چین است. مجموعاً منابع طبیعی امریکا حدوداً ۴۵ تریلیون دالر است.
۴. شاخصهای پولی
در حوزه پولی، دالر عملکرد بهتری از همتای چینی خود در یک دهه اخیر داشته است. بعد از آغار جنگ تجاری بین امریکا و چین، رشد شاخص دالر، ۲٫۱ درصد بیشتر از شاخص یوان و از چهارم اپریل ۲۰۱۹، اختلاف بین شاخص دالر با شاخص یوان همواره صعودی بوده است. کاهش عمدی و مصنوعی ارزش یوان توسط خود دولت چین برای دستیافتن به مزیت تجارتی نسبت به سایر کشورها است.
۵. تولیدات و صادرات
چین برای اینکه بتواند مایحتاج جمعیت روزافزون خود را تأمین کند، به پول و تولید بیشتر نیاز دارد. این پول باید از راه تولید و صادرات بیشتر به دست آید. در مورد چین سه عامل کلیدی را همیشه باید در تحلیلها مورد توجه قرار داد: جمعیت فزاینده، تأمین مواد اولیه و انرژی و مسأله صادرات. چین اگر نتواند صادراتش را ادامه دهد از هم میپاشد. مهمترین بازار برای چین که هیچ جایگزینی برای آن قابل تصور نیست، بازار امریکا است. چین سالانه بیش از ۶۰۰ میلیارد دالر صادرات به امریکا دارد. هیچ جایگزینی برای این بازار وجود ندارد. بازارها در تجارت خارجی طی سالها شکل میگیرد. هیچ کشوری حاضر نیست، مقصد صادراتی خود را به راحتی از دست بدهد. در تجارت خارجی، مبدا و مقصد نیازمند ثبات است. امریکا اما واردکننده اقلام مصرفی از چین است. قطع این واردات، آسیب حیاتی به امریکا نخواهد زد. در عین حال، امریکا میتواند در گام بعدی در تقابل با اینکه چین بخواهد امریکا را عقب بزند، نیازهایش را از بازارهای غیر از چین تأمین کند.
برای درک بهتر مبانی قدرت، بهتر است چند شاخص ژیوپلیتیکی چین را مورد مطالعه قرار دهیم.
انزوای استراتژیک
چین در یک انزوای استراتژیک منطقهای قرار گرفته است. جاپان و کوریا در شمال غربی؛ تایوان و فیلیپین در شرق و جنوب؛ ویتنام، اندونیزیا، مالیزیا، استرالیا و نیوزیلند در جنوب و جنوب شرقی؛ هند در غرب و در امتداد همالیا، بیشتر این کشورها دشمن چین هستند و یا هم هیچ آرزوی همپیمانبودن با چین را ندارند. ولی اگر به امریکا نگاه شود، این کشور در شمال و جنوب دو متحد مطمین دارد. از شرق و غرب با دو اقیانوس بزرگ احاطه شده است که یک سپر خوب دفاعی طبیعی برای امریکا تلقی میشود.
۲. چالشهای درونی
تمام گروهها و اقوامی که با حزب کمونیست چین همپیمان نیستند، مانند تبتیها، اویغورها، هنگکنگیها، ماکائوییها و تاجیکها درد سر کلان برای دولت چین تلقی میشوند. با چنین ترکیب ناپایدار، چین حتا در طولانیمدت نمیتواند به ثبات کامل داخلی برسد، تا ادعای ابرقدرتشدن چین تا حدی متصور شود. ولی امریکا از چالشهای هویتی و مشکلات درونی در امان است.
۳. متحدان
امریکا بهره بزرگی از متحدان استراتژیک خود از زمان دو جنگ جهانی تا امروز برده است. امریکا امروز توانایی استفاده از ۸۰۰ پایگاه بیرون از خاک خود را دارد. ولی چین تا هنوز از امتیازات بیرونمرزی و سازنده برخوردار نیست.
با در نظرداشت شاخصهای اقتصادی و ژیوپلیتیکی ذکر شده، چین هنوز در مراحل ابتدایی ابرقدرتشدن قرار دارد. تا زمانی که چالشهای درونمرزی و بیرونمرزی وجود داشته باشد، چینیها خودشان هم ادعایی در این مورد نخواهند داشت.
چین و ابر قدرتشدن؛ دیوار بلندی که در میان است
رشد سریع و همهجانبه اقتصادی، افزایش نرخ رشد صادرات، افزایش سرمایهگذاری، پیشرفت بیشتر در هوش مصنوعی، توسعه مناسبات سیاسی با دیگر ملتها، تمرکز روی کنترل تنگههای دریایی و ایجاد کریدورها، نشانههای برتری چین نسبت به امریکا و جایگزینی آن دو در آینده نزدیک شمرده شده است. به گونهای که برخی برآورد کردهاند که این جایگزینی […]
- نویسنده : جابر کوهستانی
- ارسال توسط : afghanistan
- 461 بازدید
- بدون دیدگاه