نشست استانبول برای اینکه در مورد مسایل مهم آینده افغانستان، یعنی قانون اساسی، نوعیت نظام، سرنوشت ارتش، انتقال قدرت، آتشبس دایمی و جایگاه گروه طالبان در نظام جدید است، با اهمیت و قابل تأمل است. در این نشست، تمام طرفها راه حل و طرح خاص خود را برای افغاستان خواهند داشت. برای اینکه در این نشست روی اصول و بنیاد افغانستان جدید – افغانستانِ با سیستم و اصول تازه بحث و شاید هم توافق صورت میگیرد، از اهمیت بالایی برخوردار است. پس از ناکامیهای پی در پی و عدم توزیع عادلانه قدرت و منابع دیگر توسط نظامها در صد سال اخیر، انتظار میرود بیشترین جدل در نشست ترکیه بالای نظام سیاسی کشور باشد. عمدهترین بحث در این نشست، نظام آینده و چگونهگی مدیریت و اداره کشور است. بحث دیگر، موضوع حقوق بشر، دموکراسی، آزادی بیان و رسانهها است که طی بیست سال اخیر تمرین شد، جا افتاد و همچون ارزشهای انسانی برای مردم مهم است.
در نتیجه ماهها مذاکره اکنون چند مورد مهم در مورد افغانستان روشن شده است و انتظار میرود نشست ترکیه نیز حول همان چند مورد بچرخد. طالبان در دو نوبت نشست مسکو و در مصاحبه با پژوهشگران گفتهاند که از این به بعد رهبری جامعه پشتون حق مسلم آنان است. این حق را به دلیل جنگ در برابر امریکاییها و کشاندن آنان به میز مذاکره برای خویش قایلاند. مشخص است که امریکا، حکومت و کشورهای منطقه در نشست ترکیه راهی جز پذیرفتن بخش عظیمی از خواستهای آنان ندارند. عمدهترین خواست گروه طالبان حق رهبری جامعه پشتون و حضور آنان در نشستهای بزرگ ملی و تقسیم قدرت به نمایندهگی از جامعه پشتون در آینده است. به نظر میرسد که گروه طالبان امتیاز رهبری جامعه پشتون را بر امتیاز امارت ترجیح میدهند. عمدهترین چیزی هم که غنی را وادار به طرح برگزاری انتخابات زودهنگام کرده، بحث رهبری جامعه پشتون است. غنی میگوید که طالبان در انتخابات این حق رهبری جامعه پشتون را بگیرند. غنی میپندارد که از این طریق آنان نمیتوانند به آن دست یابند. غنی میخواهد از طریق رقابت مسالمتآمیز آنان را از رسیدن به رهبری جامعه پشتون کنار بزند و در حاشیه نگه دارد. غنی خواب توافق شبیه به توافق با حکمتیار را میبیند که این از محالات است. افزون بر این، مسأله دیگری که هم برای طالبان و هم برای ملیتهای غیرپشتون مهم و مطرح است، نظام آینده افغانستان است.
نظام موجود که فقط یک قوم در افغانستان از آن حمایت میکند و خواستار آن است، در توزیع عدالت برای مردم افغانستان ناکام است و در تمام زمینهها به بنبست کامل رسیده است. نظام موجود در پهلوی معضل طالبان، معضل بزرگ و گاهی سد راه توسعه و وحدت ملی افغانستان بوده است. بنابراین، نتیجه نشست ترکیه در پهلوی پایان دادن به چهاردهه جنگ در افغانستان باید به نظام ریاستی نیز پایان بدهد. نظامِ پس از ختم منازعه باید براساس ویژهگیهای تاریخی، قومی، مذهبی و فرهنگی افغانستان پایهریزی شود. نظامِ پس از منازعه بیآنکه جدلی بر سر اسم مشخص آن صورت بگیرد، نیاز است تمام ویژهگیهای یک سیستم غیرمتمرکز را داشته باشد و تمثیل کند. پس از چهل سال جنگ میان یکدیگر باید همه به این نتیجه رسیده باشند که نظام ریاستی موجود و رقابتهای غیرسالم و پر از تقلب و خیانت برای قرار گرفتن در رأس آن، افغانستان را در وضعیت بدتر قرار داده است. مدل ریاستی بدترین و ناکامترین مدل برای اداره و نگه داشتن نظم افغانستان است. بر ناکارهگی این نظام حتا اصحاب حکومت هم اذعان دارند. در صورتی که بر سر ادامه کار نظام ریاستی یا سیستم شبیه به آن پافشاری و یا در نهایت این مدل تحمیل شود، صلح توهم است و پایهدار نخواهد بود.
افغانستان در یک سده اخیر شش نوع نظام سیاسی را تجربه کرده است که هر کدامشان با مخالفت مردم روبهرو شده و به بنبست رسیده و در نهایت با شکست مواجه شدهاند. آخرین نظام سیاسی افغانستان، نظام ریاستی موجود است که بر مبنای قانون اساسی ۲۰۰۴ ریاست متمرکز انتخاب شده است. در این نظام، صلاحیت رییس جمهوری نامحدود است. براساس قانون اساسی، رییس جمهور هم رییس دولت است و هم در قانونگذاری و امور قضایی کشور دست باز دارد. این نظام و قانون اساسی موجود به رییس جمهور صلاحیت داده است که در تمام امور کشور مداخله کند، هر وقت خواسته باشد افراد را عزل، مقرر و تفویض صلاحیت کند. این قانون و نظام حتا زمینه رفتارهای فراقانونی را برای رییس جمهوری فراهم ساخته است. رییس جمهور کنونی، وزیران، معاونان وزارتخانهها، والیان، فرماندهان امنیه ولایات، فرماندهان امنیه ولسوالیها، ولسوالان، رییسان معارف و… را با امضای خودش مقرر میکند و این به معنای همهکاره بودن امور مملکت است. از این لحاظ، نظام کنونی نه تنها به ختم منازعه کمک نکرده، بلکه در اغلب موارد سبب منازعه شده است. نظام آینده باید ضامن توزیع عادلانه منابع و قدرت برای تمام اقشار جامعه باشد. به گونهای که تمام ملیتهای ساکن در افغانستان خود را در آیینه آن ببینند و احساس امنیت کنند.
نظام ریاستی موجود به دلیل سرشت انحصارگرش سبب نارضایتی اقوام، گروهها و احزاب سیاسی مختلف کشور شده است. برای همین، در نشست استانبول احزاب بزرگ و اقوام بزرگ افغانستان (حزب جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی و حزب جنبش اسلامی) طرح بدیل در مورد نظام حاکم خواهند داشت. بهتر است کشورهای منطقه، ایالات متحده امریکا و همپیمانانش، احزاب بزرگ سیاسی افغانستان و همه اشتراک کنندهگان نشست مسکو نیز به طرحی که در آن از نظام جدید حمایت شده است، تن بدهند. از همین اکنون مشخص است که نظام ریاستی کنونی و امارت طالبان با مخالفت اکثریت رهبران داخل افغانستان و جامعه جهانی مواجه خواهند شد.
بقای ارتش کنونی به اندازه تغییر نظام سیاسی – غیرمتمرکزسازی نظام، با اهمیت و ضروری است. ارتش ضامن بقا و دوام حیات افغانستان است. هرگونه تغییر و تحول میباید در سایه فعالیت و موجودیت ارتش کنونی انجام شود. دستبرد یا طرح سو و یا منفی در مورد ارتش، افغانستان را گرفتار آشوب و هرجومرج میسازد. این تجربه تلخ را در پایان کار حکومت کمونیستها در اواخر دهه شصت شاهد بودیم. رهبران جهادی نتوانستند ارتش و امکانات آن را که متعلق به کشور و مردم افغانستان بود، حفظ کنند و همین افلاس نظامی سبب سقوط کابل به کام جنگهای داخلی شد.
اولویتها در نشست ترکیه؛ تغییر نظام و تضمین دستآوردها
نشست استانبول برای اینکه در مورد مسایل مهم آینده افغانستان، یعنی قانون اساسی، نوعیت نظام، سرنوشت ارتش، انتقال قدرت، آتشبس دایمی و جایگاه گروه طالبان در نظام جدید است، با اهمیت و قابل تأمل است. در این نشست، تمام طرفها راه حل و طرح خاص خود را برای افغاستان خواهند داشت. برای اینکه در این […]
- نویسنده : حبیب حمیدزاده
- ارسال توسط : afghanistan
- 321 بازدید
- بدون دیدگاه