کموبیش شصت روز از تسلط طالبان بر افغانستان میگذرد. صرف نظر از اینکه بخواهیم این اتفاق را چه بدانیم و بنامیم، واقعیت این است که طالبان با چراغ سبز منطقه و غرب توانستند قدرت را در افغانستان به دست آورند.
سوالی که حال بعد از این نزد جهانیان، مردم افغانستان و حتا خود طالبان به میان آمده، این است: بعد از این چه میشود؟
پاسخ دادن به این سوال، نیاز به تحلیل دقیق از ایدیولوژی و مبنای فکری طالبان دارد؛ زیرا عملکرد آنها تا اندازه زیادی ریشه در این عقاید داشته و اساساً محصول این مفکوره خواهد بود.
ارزیابیهای اولیه از نحوه عملکرد طالبان در دو ماه گذشته حاکی از آن است که طالبان کدام تدبیر، برنامه و آمادهگی، مخصوصاً برای حکومتداری و آینده مردم این سرزمین، نداشتهاند. حتا استقرار جامعه اسلامی و دینی که اکثریت رهبران طالبان بر آن اتفاق نظر دارند و بهعنوان هدف ایدهآل خود از آن یاد میکنند، بهشدت گنگ و نامعلوم است.
در قدم اول، لازمه استقرار هر نوع حکومت از جمله حکومت اسلامی، وجود یک نظام مستقل است و موجودیت چنین نظامی منحیث یک سقف خود مشروط به داشتن اصلهای سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. نظم اقتصادی هر کشوری، ستون فقرات نظام محسوب میشود.
اکنون اما اقتصاد کشور و مشخصاً نظم پولی در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. از آنجایی که نظم پولی و اقتصاد مدرن در مجموع بر اصل گردش ارز میچرخد، کافی است دوران ارز مدتی راکد بماند تا همانند قلب انسان که با بندش رگههای خون از فعالیت باز میماند، اقتصاد یک کشور نیز با بندش این دهلیزهای مالی بهشکل جدی با خطر سقوط مواجه شود.
متاسفانه در شرایط فعلی چرخش ارز مخدوش شده و دوام این شرایط چرخه اقتصاد را از کار خواهد انداخت. در چنین وضعیتی، کشور در پرتگاه سقوط اقتصادی قرار میگیرد. به عبارت دیگر، مردم امنیت اقتصادیشان را از دست میدهند و به تبع آن بحران و سقوط اجتماعی اتفاق خواهد افتاد.
دوم اینکه روایت طالبان همیشه در کنار استقرار نظام اسلامی و تطبیق شریعت، تامین امنیت جانی و مالی مردم بوده است؛ ولی چنانچه معلوم میشود، امنیت روانی مردم که عنصر مهمتر است را فراموش کردهاند.
ناامنی روانی مردم را میتوان مستقیماً متاثر از فاکتورهای اجتماعی دانست. فعلاً موج ناامیدی در سراسر کشور پخش شده است و مردم بینهایت نسبت به آیندهشان ناباور شدهاند. این ناامیدی است که مردم و اساساً نسل خبره و کارشناس را به فرار وا میدارد که بدون شک مهمترین دارایی این سرزمین هستند. این شرایط امید به آینده را از آنان سلب کرده است و هر روزی که میگذرد، امنیت روانی مردم آسیبپذیرتر میشود. این مساله نیاز به اقدامات فوری و تلاش و توجه هماهنگ در سطح ملی و بینالمللی دارد. ادامه یافتن چنین شرایطی، بحران جدی بشری و سیل مهاجرت را در پی دارد.
طالبان یک گروه مذهبی است که بیشتر وقتش را صرف جنگ کرده است. آنها تجربه حکومتداری، سیاست و اداره اقتصاد را ندارند و این امر باعث میشود که در کوتاهمدت و میانمدت بر شدت فقر، مشکلات و نارضایتی مردم افزوده شود و در درازمدت حتا به شورش منتج شود.
انسان فطرتاً در پی رفاه است و در صورتی که رفاهش با خطر مواجه شود یا امیدی برای زندهگی مرفه نداشته باشد، از تلاش دست برخواهد داشت یا مقاومت خواهد کرد. در چنین وضعیتی، جامعه و کشور از مسیر رشد منحرف خواهد شد. طالبان برای اینکه جامعه را از ایستایی نجات دهند و اقتصاد کشور را از ورشکستهگی برهانند، نیاز است با تساهل و تسامح با کتلههای مختلف قومی و مذهبی در کشور برخورد کنند و راهی برای گردش پول و رونق اقتصادی بیابند. هر نوع عقبگرد و یا تحمیل فشار زیر نام شریعت و دین، دیر یا زود از تحمل و حوصله مردم خارج خواهد شد و بر مشکلات عدیده کشور خواهد افزود.
اکنون که طالبان بر سرنوشت مردم مسلط شدهاند، باید بار مشکلات مردم را نیز بر دوش بکشند. برای پرداخت معاشات کارمندان، باید هرچه زودتر راهی پیدا کنند و ادارات نیمهفعال یا غیرفعال را به کار اندازند. از سوی دیگر، برای ترانزیت کالا و مشخصاً مواد اولیه سهولت فراهم آورند و برای رونق بازار کار تلاش کنند.
تغییر نظام و شرایط مبهم اقتصادی در افغانستان
کموبیش شصت روز از تسلط طالبان بر افغانستان میگذرد. صرف نظر از اینکه بخواهیم این اتفاق را چه بدانیم و بنامیم، واقعیت این است که طالبان با چراغ سبز منطقه و غرب توانستند قدرت را در افغانستان به دست آورند. سوالی که حال بعد از این نزد جهانیان، مردم افغانستان و حتا خود طالبان به […]
- نویسنده : عادل اعتبار
- ارسال توسط : afghanistan
- 304 بازدید
- بدون دیدگاه