خطر قحطی و گرسنهگی جدی است. مردم در شهرها و روستاها با فقر شدید دستوپنجه نرم میکنند. جمعیت گدایان در خیابانها و کوچهها رو به افزایش است. تعداد کودکان کار در کابل و ولایات با گذشت هر روز بیشتر میشود. فروش کودکان به یک امر عادی تبدیل شده است. خانوادهها به دلیل تنگدستی و فقر، از میان مرگ یا فروش کودکانشان، مجبورند، دومی را انتخاب کنند. روزنههای امید بسته و چشمانداز آینده تیرهوتار است. مردم در آشوب «فتح» گروه حاکم فراموش شدهاند. فرد اول حکومت سرپرست طالبان، آنان را به «خدا» راجع کرده است.
تا چند روز دیگر، زمستان از راه میرسد. همین اکنون نیز بسیاری از مردم در ولایات سردسیر، با شکم خالی و کمترین امکانات، با سردی طاقتفرسا دستوپنجه نرم میکنند. زمستان در بسیاری از ولایات افغانستان طولانی است. مردم در این ولایات، آخرین ماه خزان و اولین ماه بهار را به دلیل سردی هوا، روی زمستان حساب میکنند. در کابل، پایتخت کشور، حداقل از نیمه آخرین ماه خزان به بعد، باید خانهها گرم شود و مردم در بیرون از خانه، لباسهای زمستانی بپوشند. وضعیت مردم در سال جاری اما به طرز وحشتناکی بد است. آنان نه به لباسهای گرم و زمستانی دسترسی دارند و نه به امکانات و وسایلی که توسط آن خانههایشان را گرم کنند. شهروندان افغانستان در زمستان امسال، نبرد مرگ و زندهگی را پیش رو دارند. آنان مجبورند با شکم خالی و از درون خانههای سرد، به مصاف زمستان بروند.
وضعیت آوارهگان به مراتب بدتر از مردم ساکن در شهرها و روستاها است. هزاران نفر در کابل و ولایات در زیر چادرهای تکهپاره روز و شب میگذرانند. آنان در کنار گرسنهگی، رنج آوارهگی را نیز بر دوش میکشند. دور از احتمال نیست که افراد زیادی در ماههای زمستان در سرما و فراموشی مطلق، جانشان را از دست بدهند. وضعیت آوارهگان در پارک شهر نو کابل، در مرکزیترین نقطه پایتخت و چندصد متری مقر «فاتحان»، فاجعهبار است. بدون شک، جمعیت آواره در دیگر شهرها، با شرایط سختتری روبهرو هستند. همین چند روز پیش در هرات، گزارشی نشر شد که نشان میداد خانوادهها فرزندان خردسالشان را به فروش گذاشتهاند.
کمترین توقع از طالبان در روزهای پس از سقوط کابل، این بود که به آوارهگان جنگ رسیدهگی کنند. این گروه در برابر آوارهگان، مسوولیت داشت/دارد. مردم در اثر جنگهای طالبان از دِه و قریهشان آواره شدند و داروندارشان را از دست دادند. بسیاری از آوارهگان در جنگها اعضای خانوادههایشان را نیز از دست دادهاند. طالبان به عنوان یکی از طرفهای جنگ که کمتر به حقوق بشردوستانه پایبند و به سرنوشت جمعیت غیرنظامی بیتوجه بودند، باید در فردای تسلط بر کابل، سراغ آوارهگان را میگرفتند و به جای چندین شب فیرهای شادیانه و روزها مانور پیروزی، برای آنان جای و سرپناه آماده و سرانجام زمینه بازگشتشان را به خانههایشان مساعد میکردند. اما هیچکدامی از این کارها، تا هنوز انجام نشده است. شکی نیست که بسیاری از آوارهگان از ترس رفتارهای انتقامجویانه فرماندهان محلی طالبان، نمیتوانند به ده و محلهشان برگردند.
بحران مهاجرت تازه شروع شده است. آنگونه که دیده میشود، افرادی که پای گریز داشته، یا از افغانستان بیرون شده یا در حال بیرون شدن از کشور هستند یا هم برای بیرون شدن برنامهریزی میکنند. در این میان، آنانی که بخت مهاجرت قانونی یارشان میشود، وضعیت بهتر دارند؛ اما آنانی که گزینه مهاجرت غیرقانونی را انتخاب میکنند و در دست قاچاقبران انسان میافتند، باید از هفتخوان رستم بگذرند تا به جای امن و ماوای مطمینتر برای زندهگی برسند. همین حالا موج جدید مهاجرت افغانستانیها، کشورهای منطقه و اروپا را نگران کرده است. ترکیه از گزینه سرکوب مهاجران استفاده میکند، همسایهگان افغانستان تدابیر سفت و سختی را برای مهار وضعیت به اجرا گذاشتهاند و کشورهای اروپایی نیز در تلاش هستند، این بحران را کنترل کنند. با این وضعیت، مسیر انتقال مهاجران با موانع سختتر از قبل سد خواهد شد و فجایع تلخ و وحشتناکی در این مسیر رخ خواهد داد.
ناامنی به مثابه مشکل همیشهگی افغانستان، در روزگاری پس از تسلط طالبان بر کشور، وارد فصل تازهای شده است. در کنار اینکه گروه فاتح با تهدید ریختوپاشهای ساختاری مواجه است، با دوستان دیروز نیز گلاویز شده است و زیر حملات جهادیستهای جهانوطنی قرار دارد. اگر وضعیت همینگونه ادامه پیدا کند، در هفتهها و ماههای آینده، گراف حملات تروریستی بلند خواهد رفت و نارضایتی در زیرمجموعههای طالبان، تهدید ریختوپاشهای درونی این گروه را از حالت بالقوه به حالت بالفغل تغییر خواهد کرد. هرگاه بحث انحصارگرایی طالبانی را در قدرت سیاسی در نظر بگیریم، تغییر وضعیت به سمتوسوی جنگ داخلی، از احتمالات بسیار قوی در آینده نزدیک است.
طالبان دو گزینه بیشتر ندارند. این گروه یا باید به تقسیم عادلانه قدرت و از این رهگذر بازگشت به رأی مردم تن بدهد یا با ادامه انحصارگری، زمینه براندازی خود را از طریق نظامی، آماده کند. اگر انتخاب طالبان گزینه دوم باشد، با توجه به نارضایتی موجود، احتمال براندازی از طریق نظامی، بسیار جدی است. بدون شک افرادی در بدنه گروه حاکم نیز آن را حس کردهاند؛ اما اینکه چرا تن به حل مسالمتآمیز قدرت و تشکیل حکومت فراگیر نمیدهند، بحث جدا است.
استنتاج فوری از آنچه گفته شد، این است: مردم افغانستان در برابر دهها تهدید، به حال خود رها شدهاند. آنان از یک طرف با فقر کمرشکن و قحطی بیپیشینه و از سوی دیگر با حاکمیتی که بر مشکلات مردم چشم بسته و برای رفع چالشهای اجتماعی و سیاسی کاری نمیکند، مواجهاند. پایان این کار، بدون تردید خونین خواهد بود و افغانستان، فروپاشی در همه سطوح را تجربه خواهد کرد. به نفع طالبان است که بر رنجهای مردم چشم نبندند.
بر رنج مردم چشم نبندید
خطر قحطی و گرسنهگی جدی است. مردم در شهرها و روستاها با فقر شدید دستوپنجه نرم میکنند. جمعیت گدایان در خیابانها و کوچهها رو به افزایش است. تعداد کودکان کار در کابل و ولایات با گذشت هر روز بیشتر میشود. فروش کودکان به یک امر عادی تبدیل شده است. خانوادهها به دلیل تنگدستی و فقر، […]
- نویسنده : اسحقعلی احساس
- ارسال توسط : afghanistan
- 337 بازدید
- بدون دیدگاه