طالبان و چین دارای دو ایدیولوژی متضاد و آشتیناپذیر، اما از لحاظ سیاسی رفیقان «گرمابه و گلستان» هستند. مقامات طالبان، در حالی که در فهرست تحریمهای جهانی قرار داشتند، پیش از سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان، چندینبار به روی فرش قرمز چین قدم گذاشتند و از تعامل و همکاری سخن گفتند.
طالبان بهعنوان یک گروه افراطی و بنیادگرای اسلامی و چین بهعنوان کشور معتقد به ایدیولوژی کمونیستی – مائویستی، در تضادهای کامل ایدیولوژیکی قرار دارند؛ ولی آنچه این دو را با هم نزدیک میکند، منافع مشترک است. چین منافع بزرگ اقتصادی – امنیتی در افغانستان دارد. افغانستان برای چین بهعنوان پل ترانزیت میان آسیای میانه، جنوب آسیا و خاورمیانه به شمار میرود و طالبان به یک قدرت بزرگ نیاز دارند که از آنان در سطح بینالملل و منطقهای حمایت سیاسی و اقتصادی کند. این دو نیاز، دو ایدیولوژی متضاد و آشتیناپذیر را در سیاست همسو کرده است. از سوی دیگر، امریکاستیزی، پاکستاندوستی، داعشهراسی و ضدیت با حقوق بشر، از ویژهگیهای مشترک این دو به حساب میرود که میتواند بستری برای توسعه روابط آنها باشد.
در دهه ۹۰ میلادی که طالبان برای بار نخست بر افغانستان مسلط شدند، چین روابط خود را با این گروه به تعلیق درآورد. بیجینگ حکومت طالبان را به رسمیت نشناخت و دیپلماتهایش را که در زمان جنگهای داخلی از افغانستان بیرون شده بودند، برنگشتاند. در دوره نخست طالبان، پاکستان بهعنوان همپیمان و شریک راهبردی چین در منطقه، حکومت طالبان را به رسمیت شناخته بود. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد چین از طریق پاکستان بهگونه غیرمستقیم پیامهایش را با طالبان رد و بدل میکرد و با این گروه در تماس بود. پس از سقوط حکومت وقت طالبان، چین نظارهگر اوضاع افغانستان بود و در تعامل با امریکا و ناتو بیشتر از عینک پاکستان به افغانستان نگاه میکرد و تاثیر این نگاه بر روابط چین با افغانستان قابل لمس بود.
حاکمیت اول طالبان با حضور جامعه جهانی در افغانستان فروپاشید و دولت جدید به کمک ایالات متحده امریکا و همپیمانان غربیاش به میان آمد. چین از این حکومت حمایت کرد و با ارسالهای کمکهای بشردوستانه و برنامههای کوچک توسعهای در زیرساختها و بازسازی افغانستان سهم گرفت. این رفتار چین تا اواخر حکومت حامد کرزی ادامه یافت. در سال ۲۰۱۴ آغاز روند خروج ناتو از افغانستان، نگاه ژئوپلیتیکی چین را در این کشور تغییر داد. بیجینگ نقش نظارهگر خود را به نقش مداخلهگر تبدیل و بارها از رهبران طالبان بهگونه مخفی و علنی پذیرایی کرد.
دشمن مشترک
امریکا بهعنوان دشمن مشترک طالبان و چین، و یکی از عوامل نزدیکی این دو به حساب میرود. ادعاهای زیادی وجود دارد که گویا چین در تبانی با پاکستان از گروه طالبان در جنگ علیه دولت افغانستان حمایت کرده است. پس از سقوط کابل، این کشور سفارت خود را فعال نگه داشت و در اوج تنگدستی طالبان، کمکهای بشردوستانه به افغانستان فرستاد و وعده همکاری مالی داد. نگاه چین در قبال امریکا را میتوان برمبنای موضعگیری رییس جمهور ایالات متحده نیز سنجید. جو بایدن در دفاع از خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان، گفته بود که «جهان در حال تغییر» و واشنگتن «درگیر رقابت جدی با چین» است. بنابراین، چین برای بازی در منطقه به یک همکار نیاز دارد که در راستای تطبیق برنامههایش متعهدانه عمل کند.
دوست مشترک
پاکستان بهعنوان عامل اساسی و ارتباطی طالبان با چین تلقی میشود. این کشور در دوره نخست حاکمیت طالبان از جمله سه کشوری بود که حکومت این گروه را به رسمیت شناخته بودند. طالبان پس از شکست، به پاکستان پناه بردند، از آنجا تمویل و تجهیز شدند و علیه نیروهای امنیتی افغانستان در طول بیست جنگیدند. در دو دهه گذشته، نگاه چین به افغانستان بیشتر وابسته به دیدگاه اسلامآباد بود. چین به دلیل فراهم کردن فرصتها برای تقویت سلاح هستهای پاکستان و توسعه اقتصادی این کشور، جایگاه بلند و درازمدت برای اسلامآباد دارد. از سوی دیگر، پاکستان در قبال طالبان ضمانتهای لازم را به چین داده است و این دو بر سر طالبان اجماع نظر دارند.
ضدیت با حقوق بشر
طالبان ارزشهای حقوق بشری، بهویژه اعلامیه جهانی حقوق بشر را به رسمیت نمیشناسند. آنان به نقض گسترده حقوق بشری متهم هستند و عملاً دست متهمان بهدزدی را قطع و زنان را سنگسار و از حق آموزش، تحصیل و کار منع میکنند. بهتازهگی طالبان دستوری را صادر کردهاند که براساس آن تراشیدن ریش و شنیدن موسیقی ممنوع است و زنان بدون محرم شرعی حق سفر طولانی را ندارند.
چین نیز متهم به نقض گسترده حقوق بشر است. کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل متحد میگویند که دستکم یک میلیون مسلمان در بازداشتگاههای ایالات سینکیانگ حضور دارند. از دیدگاه آنان، چین به انواع شکنجه، عقیمسازی و سرکوب دست دارد. آزادیهای فردی و سیاسی در چین با تهدید بالفعل و بالقوه مواجه است. سیاست رسمی این کشور «رفاه زندهگی را مقدم بر آزادی» میداند. در حالی که آزادی در اعلامیه جهانی حقوق بشر مقدم بر همه ارزشها به حساب میرود. طالبان و چین هر دو حقوق بشر را ابزار و سلطه غرب میدانند و در این راستا به رغم ایدیولوژیهای متضاد، همسویی نظری دارند.
تهدید مشترک
داعش تهدید مشترک برای طالبان و چین تلقی میشود. افراد وابسته به داعش تاکنون چندین حمله بر مواضع طالبان انجام داده و تهدید کردهاند که به جنگ با طالبان ادامه میدهند. در اوایل اکتوبر، شاخه خراسان داعش حمله انتحاری خود به مسجدی در کندز را به همکاری نزدیک طالبان با چین و بد رفتاری با اویغورها مرتبط دانست. این تهدید مشترک، فرصت همکاری و تعامل بین طالبان و چین را بیشتر فراهم میکند. طالبان ضمانتهای لازم را در مبارزه با داعش و حمایت نکردن از مسلمانان اویغور به چین دادهاند.
تعامل چین با طالبان به مثابه تامین ابزار منافع بیجینگ و اسلامآباد
پاکستان هرچند حکومت سرپرست طالبان را به رسمیت نشناخته، اما در جبهه دیپلماتیک تمام تلاشش را برای به رسمیت شناخته شدن طالبان انجام داده است. این کشور در همسویی با چین تلاش خواهد کرد که حکومت طالبان به رسمیت شناخته شود. برای فهم بهتر این تعامل، نیاز است که نگاه کوتاه به مناسبات چین و پاکستان بیندازیم تا روشن شود که چرا این دو کشور به خاطر به رسمیت شناخته شدن طالبان آستین بر زده و دایههای مهربانتر از مادر برای افغانستان شدهاند.
این دو کشور روابط اقتصادی و راهبردی درازمدت دارند. چین از طریق کریدور اقتصادی چین – پاکستان سرمایهگذاریهای هنگفتی را در پاکستان انجام داده است. در صورت موجودیت جنگ در افغانستان، این سرمایهگذاریها در امتداد خط مرزی دو کشور، آسیب فراوان اقتصادی را برای چین به بار خواهد آورد. از سوی دیگر، فعالیت گروههای مسلح در امتداد مرز، به تقویت تحریک طالبانی پاکستانی میانجامد. در حال حاضر این تحریک با هدف قرار دادن نیروهای امنیتی پاکستان، اتباع چینی و پروژههای چین که از طریق کریدور اقتصادی چین – پاکستان تطبیق میشود، تهدید جدی و بالقوه به حساب میرود. از سوی دیگر نگاه این دو کشور به طالبان این است: در صورتی که اینها به دولتداری و حاکمیت افغانستان دسترسی پیدا کنند، در کوتاهمدت نیروی جنگی که تحریک طالبان پاکستان را تقویت کند، وجود ندارد و از طرف دیگر یک دولت وابسته به دیدگاه و نفوذ این دو کشور خواهد بود و نیز دست هند بهعنوان رقیب هر دو، از افغانستان کوتاه خواهد بود و فرصت کمتر برای مانورهای اقتصادی در آسیای میانه خواهد داشت.
تعامل چین با طالبان؛ از منفعت اقتصادی تا ترس
افغانستان بدون موجودیت غرب، منطقه نفوذ و میدان جولان چین در منطقه جنوب آسیا و آسیای میانه به حساب میرود. از طرف دیگر افغانستان دارای منابع طبیعی و دستنخورده است و چین علاقهمندی فراوان برای سرمایهگذاری در افغانستان بدون حضور امریکا دارد. هماکنون چین برعلاوه اینکه بر ایجاد دهلیز واخان تاکید میکند، نزدیک به یک تریلیون دالر به کریدور اقتصادی چین – پاکستان هزینه کرده است و از این راه میخواهد با هفتاد کشور وصل شود.
از سوی دیگر چین از سینکیانگ و مسلمانان اویغور نگران است که با موجودیت یک گروه بینادگرایی اسلامی در افغانستان پناهگاه امن پیدا نکنند، چون طالبان در دهه ۹۰ میلادی، برای جنگجویان اویغور پایگاه داده بودند و در همکاری قرار داشتند. برای همین، چین از ترس پناهگاه امن گروههای مذهبی مخالف و جداییطلب کشورش، به طالبان به مثابه مسأله امنیتی مینگرد و برای به رسمیت شناختن و تقویت آنان تلاش دارد.
نتیجهگیری
چینیها سخنرانی دنگ شائوپینگ را بهعنوان مهمترین سخنرانی تاریخ چین مدرن میشناسند که گفته بود: «مهم نیست گربه سیاه یا سفید باشد. مهم این است که بتواند موش بگیرد.» از آن زمان تاکنون مشی چین همین بوده و در سیاست به دور از ایدیولوژی و واقعگرایانه عمل کرده است. سیاست خارجی چین در طول چند دهه گذشته نیز نشان میدهد که بیجینگ در هر حالت امریکا را در منطقه جنوب آسیا راضی نگه داشته است و به رغم امریکاستیزی، این کشور برای فروش محصولات خویش به بازار امریکا نیاز دارد.
چین از تعامل با طالبان ضمانت تامین امنیت مرزهای غربی و پروژههای کمربند و جاده در آسیای مرکزی و پاکستان را میخواهد که با جداییطلبان سینکیانگ رابطه برقرار نکنند و امنیت پروژههای تجاری آنان را در منطقه برهم نزنند. در صورتی که طالبان به تعهدات خویش در این زمینه عمل نکنند و نشان ندهند که رابطهشان با سایر گروههای تروریستی قطع شده است و انگیزهای برای قاچاق مواد مخدر ندارند، چین نمیتواند به آنان دل ببندد و بساط تجارت و سیاست بگستراند. از سوی دیگر، چین در به رسمیت شناختن طالبان عجله نخواهد کرد؛ چون در حال حاضر برعلاوه اینکه تلاش میکند طالبان به رسمیت شناخته شوند، خود منتظر است تا نخست جامعه بینالمللی طالبان را به رسمیت بشناسد.
از طرف دیگر، طالبان نباید ذوقزده باشند که چین میخواهد بار بازسازی افغانستان را بر دوش بکشد. واقعیت این است که چین هرگز به تنهایی چنین گامی را برنمیدارد. ممکن است این کشور به ارایه کمکهای بشردوستانه، مشارکت در پروژههای کمخطر و حفظ روابط صمیمانه با طالبان ادامه بدهد؛ اما در درازمدت، اگر امنیت تامین شود، چین حضور اقتصادی خویش را در افغانستان گستردهتر خواهد ساخت و جرأت بیشتر پیدا خواهد کرد تا دست به بازیهای کلانتر امنیتی و سیاسی بزند.
از تضادهای ایدیولوژیک تا همسویی سیاسی
طالبان و چین دارای دو ایدیولوژی متضاد و آشتیناپذیر، اما از لحاظ سیاسی رفیقان «گرمابه و گلستان» هستند. مقامات طالبان، در حالی که در فهرست تحریمهای جهانی قرار داشتند، پیش از سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان، چندینبار به روی فرش قرمز چین قدم گذاشتند و از تعامل و همکاری سخن گفتند. طالبان بهعنوان یک گروه […]
- نویسنده : امین کاوه
- ارسال توسط : afghanistan
- 250 بازدید
- بدون دیدگاه