افغانستان بر لبه تیغ قرار دارد. بساط قانون برچیده شده است. حاکمیت از آن مردم نیست. سیاست، اقتصاد، فرهنگ و همه مفاهیم و مولفههای امروزی که از شاخصهای یک دولت پاسخگو، شهروندمحور، متکثر و مردمی است، نابود شده است. نخبهگان عرصههای مختلف زندهگی جمعی که باعث رشد سرمایه انسانی و توسعه در همه ابعاد آن میشدند، با سقوط افغانستان به دست طالبان پا به فرار گذاشتند و امروز کشور توسط آدمهایی مدیریت میشود که نه تنها آشنایی با جهان مدرن و اقتضائات عصر کنونی ندارند، بلکه داشتن چنین صفات را مردود و گناه نیز میشمارند. کسانی که امروز بر کابل مسلط هستند با الفبای حقوق بشر، ارزشهای مدرن و واقعیتهای موجود افغانستان دشمنی دیرینه دارند و علیه این باورها دستکم بیست سال جنگیدهاند. این روزها نشانههای فراوان از عقبگرد افغانستان و سقوط آن درکام افراطیت دیده میشود و کشور عملاً بحران شدید و فروپاشی در همه سطوح را تجربه میکند.
از سوی دیگر، سیاستمداران و حاکمان پیشین که حالا در سواحل آبهای گرم لمیده و به خوان قدرت این سرزمین چشم دوختهاند، نه در آن روزگار برنامهای برای حل معضل کشور داشتند و نه این روزها چنین برنامهای دارند. آنان روزگاری که بر فرش قرمز قدرت قدم میگذاشتند، دوراندیشی نکردند، فرصتهای طلایی را ضایع کردند، نان از خوان مردم گرفتند و سفره خویش چاق کردند تا افرادی بدون هیچ دغدغه سیاسی و آرزویی برای فردای کشور، در بساطشان گرد آیند و به خاطر لقمه نانی، مدح آنان کنند. این جماعت چنان به ثروت ایمان آورده بودند که امروز از چشم همه افتادهاند. واکنش مردم در برابر آنان به خوبی نشان میدهد که چقدر خلق را در میدان تنها رها کردند. کسانی که روزگاری خدایان رأی بودند و به خویشتن چون اسطورههای افسانهای نگاه میکردند، امروز از سوی جامعه جهانی نیز فراموش شدهاند.
اجلاس اسلو، محکی برای طالبان و پیامی برای جماعت زراندوز سیاسی بود. گشودن دریچه گفتوگو و پذیرایی در سطح یک دولت از طالبان، گامی در مسیر به رسمیت شناختن آنان به شمار میرود. از همین رو، تعامل کنونی جامعه جهانی با طالبان و قباحتزدایی از عملکرد بیستساله آنها، نشانههای به رسمیت شناختن طالبان را آشکارتر میکند. احتمال میرود غرب به این نتیجه رسیده باشد که طالبان حاکمان بدون رقیب افغانستاناند و در صورتی که حمایت نشوند، سیلی از مهاجران به راه میافتد و بحران گرسنهگی بیشتر از این تشدید میشود، آن زمان مجبور میشوند بهای سنگینتر بپردازند. بنابراین، راه تعامل و تعاون با طالبان را در پیش گرفتهاند. لابیگران طالبان، قدرتهای جهان و منطقه را به این نتیجه رساندهاند که اگر آنان حمایت نشوند، قحطی شدیدتر، تروریسم قویتر و جنگ داخلی محتملتر خواهد شد.
با توجه به کنشهای جهانی، هماکنون طالبان نیروی بالفعل و بالقوه در افغانستان شناخته میشوند. قرار معلوم، غرب به این نتیجه رسیده است: نیروهای سیاسی و احزاب از آنجایی که در طول دو دهه گذشته نتوانستند به انسجام درونی برسند، نمیتوانند طرف مطمین جهان محسوب شوند. برای همین، میتوان پیشبینی کرد که جهان به روی طالبان حساب باز خواهد کرد و طالبان نیز برای به رسمیت شناخته شدن و جلب کمکهای جامعه جهانی، به اصلاحات درونی دست خواهند زد. وزیر خارجه حکومت سرپرست طالبان، در نشست اسلو گفت که آنان در حال رأیزنی برای بازگشایی وزارت امور زنان هستند و دروازههای آموزشگاه و دانشگاهها را با درنظرداشت معیارهای خودشان میگشایند. برای کشورهای غربی، همین موارد کافی خواهد بود تا به شهروندانشان بگویند که طالبان عصری شدهاند. انتخابات و اراده مردم در حال حاضر برای کشورهای اروپایی در اولویت نیست و آنان میتوانند با مستبدترین دولتها کنار بیایند و همکاری کنند.
از طرف دیگر، جبهه مقاومت ملی که فکر میشود علیه طالبان بایستد، از سوی غرب تا هنوز جدی گرفته نشده است و با سازوبرگ کنونی خویش نیز نمیتواند حرفی برای گفتن در سطح جهان و منطقه داشته باشد. این جبهه زمانی میتواند از حالت ناامیدکننده کنونی بیرون شود که شکاف نسلی را در نظر بگیرد، خواستها و مطالبات نسل جوان و نسل کهن این حوزه را با هم آشتی دهد و اعتماد همه جریانها و گروههای قومی را به دست آورد. در غیر آن، یک نیروی «اعلامیه صادرکن» در تبعید خواهد ماند.
سرانجام، اگر طالبان تن به عقلانیت سیاسی ندهند، دست از انتقامگیری بر ندارند، به حاکمیت تکقومی، ملاگرایی و نخبهگریزی ادامه بدهند، مطالبات شهروندی را بیشتر از این نادیده بگیرند، بر وضع محدودیتها علیه زنان پافشاری کنند و به اراده جمعی احترام نگذارند، نفرت مردم را نسبت به خود عمیقتر میسازند، شکافهای قومی را فراختر و زمینه جنگ را فراهم میکنند.
افغانستان بر لبه تیغ
افغانستان بر لبه تیغ قرار دارد. بساط قانون برچیده شده است. حاکمیت از آن مردم نیست. سیاست، اقتصاد، فرهنگ و همه مفاهیم و مولفههای امروزی که از شاخصهای یک دولت پاسخگو، شهروندمحور، متکثر و مردمی است، نابود شده است. نخبهگان عرصههای مختلف زندهگی جمعی که باعث رشد سرمایه انسانی و توسعه در همه ابعاد آن […]
- نویسنده : امین کاوه
- ارسال توسط : afghanistan
- 296 بازدید
- بدون دیدگاه