• امروز : جمعه, ۷ ثور , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
2

چرا مردم افغانستان کتاب نمی‌خوانند؟

  • کد خبر : 10412
  • 23 عقرب 1402 - 7:14
چرا مردم افغانستان کتاب نمی‌خوانند؟
اخیراً در شبکه‌های اجتماعی خبری انتشار یافت در مورد این ‌که یکی از بنگاه‌های نشر کتاب در افغانستان ورشکسته شده و ناگزیر تصمیم گرفته فعالیتش را متوقف کند. در دو سه سال پسین، از این دست رویدادها به کرات رخ داده است. وقوع این اتفاق‌ها موضوع چرایی کم‌اقبالی مردم افغانستان به مطالعه کتاب را به میان می‌آورد و موجب می‌شود که عده‌ای از گرد راه برسند و مردم افغانستان را از بابت کتاب نخواندن سرزنش کنند و ریشه بسیاری از مصائب و نابسامانی‌های موجود را به بی‌سوادی و کتاب‌نخوانی مردم ارجاع ‌دهند. من در این‌ جا به‌صورت گذرا و در عین حال با خون‌سردی می‌خواهم به عوامل روی‌گردانی مردم از مطالعه کتاب اشاره کنم. قطعاً عوامل دیگری هم در به‌وجود آمدن این وضعیت دست اندرکار است، اما از نظر من مهم‌ترین عوامل عدم اقبال مردم به کتاب را می‌توان به این صورت توضیح داد:

بخش بزرگی از مردم افغانستان برای دستیابی به اندک‌ترین امکانات معیشتی و به منظور تأمین نیازهای اولیه زنده‌گی خود مجبورند تلاش جان‌فرسا انجام دهند و از این جهت فرصت نمی‌یابند به درس و قلم و کتاب بپردازند. آنان برای سد جوع خود ناگزیرند از بام تا شام کار کنند و یا در جست‌وجوی کار باشند. بعضی از کتاب‌خوانان و کتاب‌دوستان را می‌شناسم که در این اواخر از روی اجبار کتاب‌های خود را به فروش رسانده‌اند؛ چون به‌درستی درک می‌کنند که سیر خوابیدن لازم‌تر از داشتن کتاب است. درست است که امکان دارد کتاب خواندن به ما کمک کند از وضع موجود به سمت وضع مطلوب حرکت کنیم، اما این نکته را نمی‌توان انکار کرد که برای فردی که برای زنده ماندن مبارزه می‌کند و امیدی به آینده ندارد، مطالعه کتاب و تحصیل دانش در اولویت قرار ندارد. مطالعه کتاب نیازمند بهره‌ای از امید و نیز اندکی فراغت خاطر است.
مردم افغانستان به خواندن کتاب علاقه‌مند نیستند، چرا که تحصیل و مطالعه کتاب را برای موفقیت مفید نمی‌دانند. یکی از فرهنگیان کابل‌نشین اخیراً در مصاحبه‌ای گفته است که از فرهنگی بودنش پشیمان است و اگر فرصت می‌یافت دوباره زنده‌گی کند راه دیگری را می‌پیمود و به کتاب و قلم نزدیک نمی‌شد. راست سخن آن است که تحصیل‌کرده‌ها و فرهنگیان در افغانستان، عمدتاً از اقشار محروم و کم‌درآمد جامعه به حساب می‌آیند و در نتیجه از منزلت اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند. اگر اغراق نشود می‌توان مدعی شد که کمتر جامعه‌ای در روی زمین وجود دارد که با این‌همه بی‌مهری با افراد تحصیل‌کرده‌اش رفتار می‌کند. وقتی نسل جوان‌تر به تحصیل‌کرده‌های نسل پیشین نگاه می‌کند و می‌خواهد از آن‌ها سرمشق عملی بگیرد، با اشخاصی برمی‌خورد که به سختی زنده‌گی کرده‌اند و وضع اقتصادی مطلوب نداشته‌اند و برای تأمین نیازهای اولیه خود پنجه در پنجه دشواری‌های فراوان افکنده‌اند. با این‌حال، نسل جوان‌تر در همین جامعه با افرادی از نسل سابق مواجه می‌شود که از سواد و دانش محروم بوده‌اند، اما از زنده‌گی پرنعمت و سرشار از آسایش بهره کافی برده‌اند و از آن بالاتر به جایگاه مرجعیت تکیه زده‌اند و به رتق و فتق امور جامعه پرداخته‌اند. طبیعی است که نوجوانان و جوانان کنونی، زنده‌گی بی‌سوادان بهره‌مند را بهترین گزینه برای الگوگیری تلقی می‌کنند و از شیوه زیست آنان الهام می‌گیرند.
انترنت برای اشخاصی که شوق مطالعه کتاب دارند و از سرک کشیدن ابلیس‌وار به صفحات کتاب‌ها لذت می‌برند، شبیه سفره پر‌غذا‌ست و می‌توان با استفاده از آن به انواع کتاب‌ها رسید. نسخه پی‌دی‌اف کتاب‌ها را می‌توان به آسانی به‌دست آورد و از آن‌ها بهره برد. افزون بر آن، مقالات و جستارهای متنوع و مفیدی در فضای مجازی به رایگان انتشار می‌یابد که علاقه‌مندان می‌توانند از آن‌ها برای افزایش آگاهی خود استفاده کنند. انترنت فضای وسیعی را برای انتشار مقالات علمی و پژوهشی فراهم آورده است. گذشته از این‌ها، از طریق انترنت می‌توان به آموزش‌های آنلاین دسترسی پیدا کرد. خلاصه این‌ که دسترسی به انترنت، بسیاری از مردم را از خریدن کتاب بی‌نیاز کرده است. این ‌که عده‌ای از کم‌بودن سرانه مطالعه کتاب سخن می‌زنند باید این موضوع را از یاد نبرند که دستیابی به آگاهی فقط از راه کتاب نیست بلکه در این زمینه هزار راه و ابزار دیگر وجود دارد.
اکثر کتاب‌هایی که در افغانستان مجال چاپ و انتشار می‌یابد، کتاب‌هایی نیست که به ضرورت‌های واقعی مردم پاسخ دهد. احصاییه دقیقی در دست ندارم، ولی با اتکا به قراین و شواهد متعدد می‌توان گفت که درصد بالایی از آنچه در افغانستان اقبال چاپ می‌یابد، ربطی به نیازهای واقعی جامعه ندارد و مصداق بارز تکثیر ابتذال و میان‌مایه‌گی است، یا در آسان‌گیرانه‌ترین قضاوت، برای سرگرمی کودکانه به‌کار می‌آید. درصد بالایی از کتاب‌هایی که از سوی بنگاه‌های نشراتی مختلف در افغانستان چاپ می‌شود، کتاب‌های شعر از شاعران درجه چهارم و پنجم است و چیزی جز هدر دادن کاغذ بر این اقدام نمی‌توان نام نهاد. جامعه ما بیش از هر جامعه دیگر به تحلیل‌های دقیق و علمی در زمینه‌های گوناگون ضرورت دارد نه به لفاظی‌های میان‌تهی و ورّاجی‌های تکراری. مقصود اصلی از بیان این حرف‌ها این است که یک قسمت کم‌اقبالی مخاطبان به مطالعه کتاب‌هایی که در افغانستان منتشر می‌شود به این مسأله برمی‌گردد که نویسنده‌گان، شاعران و محققان در نوشتن کتاب‌های پرمخاطب توفیق چندانی ندارند. همه تقصیر را نمی‌توان بر گردن مردم انداخت، نویسنده‌گان کتاب‌ها در جذب مخاطب ناکام بوده‌اند.
با آن‌که از روزگار قدیم مردم افغانستان به کتاب‌ها و مباحث دینی توجه نشان می‌داده‌اند، در شرایط کنونی توجه به مسایل دینی و مذهبی در میان مردم افزایش چشم‌گیر یافته است و عموم مردم دوست دارند اطلاعات دینی‌شان را افزایش دهند. از قدیم هم گفته‌اند: «الناس علی دین ملوکهم (مردم از کیش حاکمان‌شان پیروی می‌کنند)». ازاین‌رو، بازار آن شمار از کتاب‌فروشی‌ها و بنگاه‌های نشر که کتاب‌های دینی عرضه می‌کنند، پر‌رونق‌تر از قبل است و مشتریان پرشمار دارد. از سوی دیگر، مهاجرت شمار فراوانی از تحصیل‌کرده‌ها به بیرون از کشور سبب شده تا توجه به کتاب‌های فکری و فرهنگی کاهش یابد و آن تعداد از کتاب‌فروشی‌ها و بنگاه‌های نشر که این قبیل کتاب‌ها را به نشر می‌رسانیدند با کمبود مشتری مواجه یا عملاً دچار ورشکسته‌گی شوند. برای رفع معضل نبود یا کمبود مشتری، لازم است سرمایه‌گذارانی که با صنعت نشر سروکار دارند به چاپ و نشر آثار مذهبی دست یازند. باید بنگاه‌های نشر ذوق‌ها و علایق مخاطبان را شناسایی کنند و در همان راستا به جلو بروند.
مکتب‌ها و دانشگاه‌ها در کشور در حالت تأسف‌باری قرار دارند. از یک‌سو میلیون‌ها دختر اجازه ندارند مکتب و دانشگاه بخوانند و این موضوع به سهم خود از جنبش و جوش و شور و شعف در این نهادها به‌شدت کاسته است؛ از طرف دیگر، فضایی که بر این نهادها تحمیل شده، دانش‌آموزان و دانشجویان مذکر را نیز از تحصیل و پژوهش و مطالعه فراری داده است. قسمت عمده افراد کتاب‌خوان را در هر جامعه‌ای پسران و دخترانی تشکیل می‌دهند که در سنین مکتب و دانشگاه قرار دارند. هرگاه این افراد انگیزه خود را برای درس و تحصیل از دست دهند، طبیعی است که به خواندن کتاب هم علاقه نخواهند داشت و از نمایشگاه‌ها و فروش‌گاه‌های کتاب هم بازدید نخواهند کرد و کتابی نخواهند خرید. هنگامی که مکتب و دانشگاه در یک کشور شبه‌تعطیل باشند، قطعاً شمار علاقه‌مندان به مطالعه کتاب کاهش می‌یابد. تعطیلی دانشگاه‌ها و مکاتب با دوری‌گزینی مردم از خواندن کتاب پیوند دارد و دشوار است یکی را بدون دیگری تصور کرد.
خلاصه کلام این ‌که کم‌مهری جامعه ما به کتاب ناشی از عوامل مختلف است و تا زمانی که همه یا قسمتی از این عوامل پابرجا‌ست، بی‌علاقه‌گی جامعه به کتاب نیز برقرار و پایدار خواهد بود. نکته دیگر آن است که برای تحلیل بی‌علاقه‌گی مردم به کتاب، شماری از ناظران سعی می‌کنند مطالعه را در همان چارچوب سنتی آن، تقلیل دهند. این در‌ حالی است که به لطف پیشرفت‌های تکنولوژیک، راهکارهای متفاوتی در زمینه دریافت آگاهی به‌وجود آمده و خواندن کتاب فقط یکی از آن انواع است. هرگاه از کاهش یا افزایش سرانه مطالعه کتاب سخن می‌زنیم، شایسته است به این نکته درشت توجه داشته باشیم و بدون توجه به آن، تحلیل ما ناقص خواهد ماند.

لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=10412

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.