بیش از یکسال از توافق ایالات متحده امریکا و طالبان میگذرد. در این مدت اما هیچ پیشرفت قابل ملاحظهای در روند گفتوگوهای صلح به میان نیامده است. طالبان، امریکا و دولت افغانستان بارها یکدیگر را متهم به کمکاری و عدم پایبندی به مواد توافقنامه دوحه کردهاند. آگاهان و تحلیلگران داخلی و خارجی با ارایه تحلیلها در تلاش پیدا کردن گرههای کور این بنبستاند. اغلب تحلیلگران تلاش دارند تا با پرداختن به ابعاد منطقهای جنگ و دخالت کشورهای همسایه به این معضل راه حل ارایه کنند. مراکز فکری – سیاسی در واشنگتن و شماری از پایتختهای جهان مشغول بررسی پالیسی ادامه حضور و یا هم خروج نیروهای نظامی ناتو و پیامد خروج این نیروها از افغانستاناند.
در افغانستان نگرانی اصلی شکست پیمان دوحه و نشست استانبول نیست؛ بلکه هراس از عدم توافق با طالبان درباره نوع نظام، مشارکت اقوام در قدرت و حکومت آینده است. نویسنده باور دارد که اغماض بازیگران جهانی صلح از منازعه طولانی قدرت میان اقوام در افغانستان و عدم ارایه مکانیسم حکومتداری کارآمد که بتواند به تمرکز قدرت به دست یک فرد یا قوم مشخص پایان دهد، میتواند تکرار تجربه تلخ پسا کنفرانس بن باشد.
گروه طالبان به عنوان یک جریان سیاسی – ایدیولوژیک که اکثریت اعضای آن را پشتونها تشکیل میدهند؛ در حالی که اشرف غنی رییس جمهور کنونی را نماینده مشروع پشتونها در حکومت کابل نمیداند، خود همچنان هیچگونه دیدگاه روشن و تعریف شده برای حل منازعه قدرت ندارد. امارت طالبانی از ظهور تا زوال، یک حکومت تک قومی، متمرکز و بنیادگرا بود. از این رو، تصور اینکه طالبان حاضر شوند تنوع قومی افغانستان و حقوق شهروندی همه شهروندان را بپذیرند، هنوز مبهم است؛ اما این مسأله روشن است که اشرف غنی خواهان تمرکز قدرت به دست یک فرد و قوم است و بارها با تقلب در انتخابات و استفاده از صلاحیتهای تمرکز یافته و فردمحور در نهاد ریاست جمهوری، در صدد اعاده هژمونی یک قوم خاص در افغانستان بوده است.
از طرف دیگر، تجربه توافق بن و بیست سال حکومتداری پس از طالبان نشان میدهد که نظام متمرکز ریاستی پاسخگوی شرایط سیاسی و اجتماعی امروز کشور نیست. منازعه بر سر قدرت در افغانستان که با سقوط ریاست جمهوری داوود خان و انشعاب حزب دموکراتیک خلق افغانستان به میان آمد، هنوز پابرجا است. این منازعه که در جنگهای داخلی شکل و شمایل دیگری یافت، پس از تحولات سیاسی سال ۲۰۰۱ همچنان حل ناشده باقی ماند. ساختار سیاسی در قانون اساسی مصوب لویهجرگه سال ۲۰۰۴ نیز در نتیجه فشارهای سیاسی بیرونی، جبن و ترس شماری از رهبران سیاسی اقوام غیرپشتون و توطیه سازمانیافته تکنوکراتهای پشتون به محوریت کرزی، به گونهای شکل گرفت که به جای حل منازعه قدرت آن را تشدید کرد.
اکنون در حالی که حوزه سیاسی غیرپشتونهای افغانستان سرگرم ارایه طرح بدیل و اجتناب از تکرار اشتباه کنفرانس بن بر سر انتخاب نوع نظام سیاسی در کشور است، اشرف غنی و شرکایش که مشروعیت سیاسی و حمایت مردمی اندکی حتا در میان پشتونها ندارند، تلاش دارند تا با یارگیری از چهرههای فاقد دیدگاه و دنبالهرو تاجیک، هزاره و ازوبیک و با شعار جمهوریت، آینده سیاسی خودشان را تضمین کنند.
در این شرایط، لازم است تا ایالات متحده امریکا، همکاران ناتو و گروههای فشار دخیل برای ختم جنگ افغانستان به معضل منازعه قومی بپردازند و به یکی از بنیادیترین عوامل ادامه جنگ، بیثباتی سیاسی، عدم پایداری حکومتها و ناتوانی تاریخی رهبران سیاسی در کسب مشروعیت لازم برای حکومتداری در افغانستان، اذعان کنند و بدون پیشفرضهای ذهنی و تاریخی در مورد نظام سیاسی افغانستان، بحث روی ساختار نظام سیاسی متناسب به شرایط اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی افغانستان را به محور گفتوگوهای صلح میان طالبان و نمایندهگان حوزه غیرپشتونها بدل کنند و سپس مردم افغانستان را در تطبیق موفقانه آن گام به گام یاری رسانند.
نسخه ختم مسوولانه جنگ برای جامعه جهانی، پیروزی در ماموریت کنونی برای ایالات متحده و ناتو و تامین صلح پایدار در افغانستان صرفاً از طریق ایجاد یک نظام غیرمتمرکز (پارلمانی/فدرال) ممکن است که از دل یک گفتمان همهشمول بیرون آمده باشد و زمینه مشارکت سیاسی برابر همه اقوام را فراهم سازد؛ صلاحیت تصمیمگیری در حکومتداری محلی را از طریق انتخاب مستقیم به مردم واگذار کند؛ نظارت بر عملکرد حکومت و نمایندهگی واقعی از مردم را عملی و ارکان محلی و ملی دولت و حکومت را به مردم پاسخگو سازد. در چنان ساختاری است که حکومت مردم برای مردم شکل میگیرد و نمایندهگان مردم در سطوح محلی و ملی بر بنیاد رای و اراده مردم شریک سیاستگذاریها و دولتداری میشوند. توافق صلح میان طالبان دگماندیش و تمامیتخواه و اشرفغنی و شرکایش که به جز تشدید تمرکزگرایی و انباشت قدرت در ارگ به چیز دیگری نمیاندیشند، منجر به صلح پایدار در افغانستان و حل منازعه قومی که یکی از اساسیترین عوامل جنگ کنونی است، نمیشود و نه هم میتواند افغانستان را از برگشت به یک جنگ تمامعیار قومی در فردای یک توافق ناقص گویا صلح برهاند.
گره کور مذاکرات صلح در کجا است؟
بیش از یکسال از توافق ایالات متحده امریکا و طالبان میگذرد. در این مدت اما هیچ پیشرفت قابل ملاحظهای در روند گفتوگوهای صلح به میان نیامده است. طالبان، امریکا و دولت افغانستان بارها یکدیگر را متهم به کمکاری و عدم پایبندی به مواد توافقنامه دوحه کردهاند. آگاهان و تحلیلگران داخلی و خارجی با ارایه تحلیلها […]
- نویسنده : بهار مهر
- ارسال توسط : afghanistan
- 364 بازدید
- بدون دیدگاه