در پیوند به مسأله نظام سیاسی مناسب برای افغانستان، جامعه به دو قطب تقسیم شده است. برای همه واضح شده است که ملیتهای حوزه غیرپشتون خواستار نظام غیرمتمرکز و اکثریت پشتونها خواستار دوام و حفظ نظام متمرکز هستند. شاید عدهای از روشنفکران و آگاهان جامعه پشتون خواستار نظام غیرمتمرکز و یا گونههای دیگری از نظام سیاسی باشند؛ اما ناسیونالیستهای این جامعه و اهل حکومت و دولت آن، با تمام توان بر سر راه تمرکززدایی نظام سیاسی موجود ایستادهاند. حوزه غیرپشتون براساس شرایط تاریخی و قومی افغانستان (به دلیل قومی بودن جامعه افغانستان)، خواهان برقراری یک نظام غیرمتمرکز است که در آن الزاماً مردم در محلات خودشان دارای صلاحیت تصیمیمگیری هستند. اما سیاستمداران جامعه پشتون به خاطر حفظ سیاست خویش بر دوام نظام ریاستی و کاملاً متمرکز تأکید میکنند. ساختن نظام متمرکز قوی که آرزو و رویای امیر عبدالرحمان خان (مستبدترین امیر تاریخ افغانستان) بود، رویا و آرمان ملا برادر و دیگر رهبران طالبان نیز است. تمرکزگرایی و تمرکززدایی برای طرفهای دخیل در سیاست افغانستان به امر حیثیتی و قومی بدل شده است. به اندازهای که حتی ملا برادر و دیگر رهبران گروه طالبان نیز آن را خط سرخ خویش میدانند و در اغلب مصاحبهها و نشستهای مشترک با هیأت گفتوگوکننده حکومت، ضرورت برقراری یک نظام متمرکز را برجسته میکنند. همه میدانند که تمرکزخواهی گروه طالبان براساس دریافتهای پژوهشی یا ضرورت ملی نیست؛ بلکه بیشتر انگیزه قومی دارد. باید روشن گفته شود که اکثریت جامعه پشتون -از طالب تا دموکرات تا چپگرا و سلطنتطلب- خواهان نظام سیاسی متمرکز هستند. در این تفکر، نامهایی چون امارت اسلامی، جمهوری اسلامی، سلطنت و جمهوری سوسیالیستی اصل نیست؛ بلکه اصل همان تمرکز قدرت در دست یک نفر است. ساختن نظام متمرکز قوی که به یمن سرکوب مخالفان، سلب آزادی از جامعه و حذف دیگران امکانپذیر است، مدل امیر عبدالرحمان خان است. شباهت زیادی در سیاست رهبری طالبان با مدل امیر عبدالرحمان خان دیده میشود. هم نظام متمرکز امیر عبدالرحمان خان و هم امارت طالبان علیه جامعه هزاره فتوا داده است و هر دو مرتکب نسلکشی شدهاند. هر دو خواستار ساختن نظام متمرکز قوی در افغانستان هستند. حاکمیت با استفاده از ایجاد ترس و رعب و فاشیسم مذهبی و قومی، وجه مشترک امیر عبدالرحمان، ملا عمر و اخلاف ملا عمر است. اما عمدهترین مشکل و چالش افغانستان، نظام متمرکز موجود است. ریشه جنگ جاری، نظام متمرکزی است که از طریق آن قدرت به گونه عادلانه توزیع نشده است. همین بیعدالتی در توزیع قدرت از طریق یک نظام متمرکز قومی مورد نظر ملا برادر، سبب نخستین قیامها در افغانستان شد. شورش نخستین، ناشی از نارضایتی مردمی بود که فکر میکردند ساختار و نهادهای سیاسی در افغانستان حق آنان را سلب کردهاند. از پیام ملا برادر که در آن بر نظام متمرکز قوی تأکید شده است، یک نتیجه میتوان گرفت: هدف جنگ طالبان حاکم شدن بر افغانستان و حاکمیت بر آن به گونه انحصاری است؛ در حالی که براساس تجربههای تاریخی، این امکان برای هیچ گروه سیاسی و قومی به تنهایی میسر نیست. اگر گروه طالبان به صلح واقعی معتقد است، باید از تحکم کردن پرهیز کند و آمادگی پذیرش شرایط و اصولهای طرفهای دیگر را هم داشته باشد. پس از صد سال و اندی تجربه نظامهای سیاسی ناکام متمرکز، وقت آن رسیده است که بر سر اصول جدید اداره کشور، مطابق شرایط و ویژهگیهای تاریخی و قومی کشور، توافق شود و هر قوم و گروه به حد و حدود و حق خود قانع و راضی باشد. طالب و هیچ گروه دیگری نمیتواند با زور و تحمیل ساختارهای سیاسی ناکام مشکل افغانستان را حل کند. مشکل افغانستان بیعدالتی و نارضایتی داخلی است. این مشکل با تقسیم عادلانه قدرت از طریق یک نظام غیرمتمرکز قابل حل است. ساختار دولتهای متمرکز هم در دوره سلطنتهای خودکامه، هم در سلطنتهای مشروطه و هم در قالب و صورت جمهوری، باعث نارضایتی و خلق مشکل شده و از توسعه و شکلگیری وحدت ملی واقعی در این کشور جلوگیری کرده است. عامل اصلی تقابل دایمی پیرامون در برابر مرکز که گاهی منجر به جنگ و کشتن حاکمان و رهبران سیستم و در نهایت فروپاشی شده، نظام متمرکز است. برای همین، میتوان گفت که افغانستان هرگز نظام متمرکز موفق و مورد حمایت همه مردم نداشته است.
ملا برادر در مسیر عبدالرحمان خان
در پیوند به مسأله نظام سیاسی مناسب برای افغانستان، جامعه به دو قطب تقسیم شده است. برای همه واضح شده است که ملیتهای حوزه غیرپشتون خواستار نظام غیرمتمرکز و اکثریت پشتونها خواستار دوام و حفظ نظام متمرکز هستند. شاید عدهای از روشنفکران و آگاهان جامعه پشتون خواستار نظام غیرمتمرکز و یا گونههای دیگری از نظام […]
- نویسنده : حبیب حمیدزاده
- ارسال توسط : afghanistan
- 302 بازدید
- بدون دیدگاه