• امروز : یکشنبه, ۹ ثور , ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 28 April - 2024
4
افغانستان؛

شکست غرب و پیروزی روسیه-چین؟

  • کد خبر : 5817
  • 06 جدی 1400 - 20:08
شکست غرب و پیروزی روسیه-چین؟

شکست غرب در افغانستان به نفع قدرت سیاسی چین و روسیه در منطقه و جهان تمام شد. اما در بحث‌های داخلی هردو کشور در پهلوی گپ‌وگفت‌های پیروزمندانه و شکست غرب، نگرانی‌‌های جدی درباره‌ی امنیت منطقه‌ای نیز بالا گرفته است. هرچند با توجه به رقابت‌های سیستماتیک جهانی، دامنه‌ی همکاری‌های منطقه‌ای تنگ‌تر شده است، اما بازیگران غربی […]

شکست غرب در افغانستان به نفع قدرت سیاسی چین و روسیه در منطقه و جهان تمام شد. اما در بحث‌های داخلی هردو کشور در پهلوی گپ‌وگفت‌های پیروزمندانه و شکست غرب، نگرانی‌‌های جدی درباره‌ی امنیت منطقه‌ای نیز بالا گرفته است. هرچند با توجه به رقابت‌های سیستماتیک جهانی، دامنه‌ی همکاری‌های منطقه‌ای تنگ‌تر شده است، اما بازیگران غربی باید تلاش کنند تا به درک دقیق‌تر از دیدگاه پکن و مسکو دست یابند، که این امر می‌‌تواند موجب خلق فرصت‌های همکاری برای تأمین امنیت و ثبات منطقه‌ای به‌ویژه در آسیای مرکزی و افغانستان شود.
باور غالب در بحث‌های غرب این است که مسکو و پکن اکنون از خلاء قدرتِ که ایالات متحده و متحدانش در افغانستان به‌جا گذاشته‌اند برای گسترش موقعیت خود استفاده می‌‌کنند، و این برداشت در بخشی نیز صادق است: ایالت متحده از افغانستان عقب‌نشینی کرد تا هژمونی سنتی‌اش در سطح جهان را بازسازی کند و به اقتدار جهانی‌اش سروسامان تازه‌ای ببخشد. متحدان اروپایی امریکا نیز کاری جز پیروی از سیاست‌های واشنگتن نمی‌توانند انجام دهند. بنابراین، از نگاه پکن و مسکو این اقدام غرب )خروج از افغانستان (در واقع مبیین افول هژمونی اتحادیه‌ی غرب محسوب می‌شود. این امر (شکست غرب در افغانستان) به‌تنهایی موجب تقویت گفتمان چینی-روسی (زوال غرب)‌ است که سال‌های زیادی منتظر پایان نظم‌ جهانی غرب‌محور (لیبرال‌دموکراسی غربی) بودند. اما تعمیم هردو برداشت )پایان نظم جهانی غرب‌محور یا لیبرال‌ دموکراسی و پیروزی و شکوفایی محورِ (مسکو-پکن (در سطح جهانی کوتاه‌اندیشانه خواهد بود، زیرا شکست غرب در افغانستان به‌نفسه به معنی پیروزی محور (مسکو-پنکن) نیست. شکست غرب و حاکمیت طالبان در افغانستان، امنیت، ثبات-و منافع منطقه‌ای چین و روسیه را نیز مستقیما با تهدیدات جدی مواجه کرده است/ مواجه خواهد کرد.
افول غرب و آغاز نظم نوین جهانی
از نگاه مسکو خروج غرب از افغانستان نشان افول هژمونی امریکاست. یعنی خروج از افغانستان در واقع منجر به تعمیق و تشدید بحران هویت و تقویت بی‌ثباتی کلی و شکنند‌گی فزاینده‌ی دموکراسی و سیاست خارجی غرب شده است. شکست امریکایی‌ها در افغانستان در گفتمان و سیاست جهانی مسکو نقطه‌ی عطفی در نظم نوین جهانی تلقی می‌شود؛ زیرا از نگاه مسکو در میان دیگر قدرت‌های بزرگ امریکا تنها نقش یک قدرت بزرگ را ایفا خواهد کرد و بیشتر زیر فشار فزاینده‌ی چین باقی خواهند ماند. در این نگاه، غربِ ناهمگن و ضعیف تحت رهبری درحال افول و ضعیف امریکا، باید در آینده از سیاست صدور دموکراسی از طریق استراتژی (تغییر رژیم در مناطق مختلف جهان) خودداری کند. خروج نیروهای ناتو از افغانستان سطح بی‌اعتمادی تازه به واشنگتن در رابطه با شرکا و متحدانش در سراسر جهان را بالا برده است. و این پیامی‌ برای مسکو بود که اکنون [بی‌توجه به هشدارهای غرب] بیش هر زمانی فشارهای فزاینده‌ای را بر اوکراین وارد کرده است. ناظران روسی با دقت به ناامیدی آن دسته از شرکای اروپایی ناتو اشاره می‌‌کنند که امیدوار بودند دولت بایدن در واشنگتن باعث تجدید حیات اتحاد فراآتلانتیک شود که نشد. در بحران و آشفتگی افغانستان، از دید مسکو، اتحادیه اروپا بار دیگر ثابت کرد که قادر به اقدام مستقل نیست. همچنان این پرسش که چه تعداد از پناهجویان فراری از افغانستان در اروپا پذیرفته شود یا نشود، آزمون حیاتیِ دیگری پیش روی اعضای اتحادیه‌ی اروپا بود/ است که می‌‌تواند موجب تضعیف «اجماع ارزشی» میان کشورهای اروپایی شود.
در مورد افغانستان، اکنون علاوه بر نقش چین و روسیه، قدرت‌ها و بازیگران منطقه‌ای و ذینفع مانند پاکستان و ایران نیز روی صحنه قرار دارند. تلقی چین نیز از شکست غرب در افغانستان به معنی افول هژمونی غرب و صعود شرق تفسیر می‌شود؛ روایتی‌که در کانتکست سیستم یا نظم جهانی همواره مطرح بوده است. از منظر چینایی‌ها این شکست در واقعیت امر منجر به تغییر پارادایم سیاسی اتحادیه‌ غرب و دالی بر عدم پایداری اعتماد اوپایی‌ها به امریکا خواهد بود. اما با اعلان امریکایی‌ها مبنی بر جابجایی‌ ادوات نظامی‌ و تمرکزشان بر مناطق مورد منازعه با چین در اقیانوس آرام (اندو-پاسفیک) برای مقابله با پکن، پیامد دیگری از این خروج (خروج از افغانستان) است، که مستقیما منافع و ثبات منطقه‌ای چین را به چالش خواهد کشاند. در روایت رسمی چین اغلب به این مورد اشاره می‌شود، که امریکا و اروپایی‌ها با خروج از افغانستان، بی‌نظمی و هرج‌ومرج فراوانی برجای گذاشتند و اکنون انتظار دارند که هزینه‌ی این بی‌نظمی و بی‌سروسامانی را مسکو و پکن بپردازد. اینکه آیا چین در قضیه‌ی افغانستان با امریکایی‌ها همکاری خواهد کرد یا نه، بستگی به نحوه‌ی برخورد امریکایی‌ها با چین در دیگر مناطق به‌ویژه اقیانوس آرام (اندو-پاسفیک) دارد.
خطرات ناشی از خروج غرب از افغانستان در سطح منطقه‌ رو به افزایش است
در سطح جهان و در ذیل پرسش نظم جهانی، خطراتِ متنوعی مشهودند که روسیه و چین در افغانستان به آن مواجهند. بزرگ‌ترین خطر احتمالی برای چین، ورود گروه‌های تروریستی هم‌پیمان طالبان به مناطق ترکستان شرقی و سنکیانگ و چالش‌های امنیتی در این مناطق، و گسترش قاچاق مواد مخدر از طریق مرزهای افغانستان به چین خواهد بود. تأمین امنیت مرزهای چین با افغانستان، بنیادی‌ترین منافع چین در این منطقه تعریف شده بود و اکنون چین با یک چالش جدی امنیتی روبه‌رو است. این امر از یک طرف به‌دلیل بی‌ثباتی و امنیت شکننده‌ی افغانستان، و از طرف دیگر نزدیکی منطقه‌ی خودمختار سنکیانگ چین با افغانستان و حضور گروه‌های تندرو اسلامی در این منطقه است. چین گمان می‌‌کند که اقلیت مسلمان‌های ایغور تروریست‌های بالقوه‌ای‌اند که باید با اقدامات جدی مهار شوند. بنابراین، پکن یک سری اقدامات امنیتی شدیدی را به هدف تأمین و تقویت امنیت این منطقه و مهار این گروه‌ها (مسلمانان اویغور) مثلا ایجاد کمپ‌های به زعم خودشان آموزشی که در واقعیت امر بازداشت‌گاه اجباری است، اعمال کرده است. در تلقی دولت چین این گروه‌ها به‌ویژه جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) که انگیزه‌ی جدایی‌طلبانه دارد، به‌‌عنوان تهدید جدی علیه امنیت ملی چین محسوب می‌شوند. بنابراین، امنیت سنکیانگ در استراتژی امنیتی پکن و رهبری دولت چین، اهمیت مرکزی دارد. هنگامی که ناتو در سال ۲۰۱۰ اعلام کرد که به مأموریت آیساف در افغانستان پایان می‌‌دهد، از قبل این پرسش برای پکن مطرح بود، که آیا و چگونه با خروج تدریجی نیروهای بین‌المللی در درازمدت امنیت در افغانستان تضمین خواهد شد.
تهدیدها علیه چین زمانی آشکارتر شد که گروه انشعابی داعش (ISIS-K) شاخه‌ی خراسان (خراسان اشاره‌ای‌ست به سرزمین‌‌‌های تاریخی خراسان) در سال ۲۰۱۵ در افغانستان اعلام حضور کرد. هراس چین از این است که شاخه‌ی خراسان داعش وارد ولایت بدخشان افغانستان، منطقه مرزی با چین شود و اعضای جنبش اسلامی ترکستان شرقی به این گروه بپیوندند و به‌‌عنوان تهدید بالقوه علیه امنیت منطقه‌ی خودمختار سنکیانک چین عمل کنند. موازی با تحولات ۱۹۹۰ و حاکمیت طالبان در افغانستان، این گروه جدایی‌طلب (نیروهای تندروِ جنبش اسلامی ترکستان شرقی)، تحت حمایت طالبان قرار داشت. درحالی‌که مرز ۷۶ کیلومتری بین چین و افغانستان (واقع در انتهای شرقی کریدور واخان) را می‌‌توان به‌راحتی کنترل کرد و امنیت این مناطق از سال ۲۰۱۷ نیز توسط نیروهای امنیتی چین در سمت افغانستان تأمین می‌شود، اما مناطق مرزی افغانستان تنها نگرانی امنیتی پکن نیست، بلکه تهدیدات احتمالی امنیتی از قسمت‌های مرزی با تاجیکستان نیز از دیگر نگرانی‌های چین در این منطقه به‌حساب می‌رود. به‌دلیل صعب‌العبور بودن و اقدامات سخت و عمیق امنیتی در مناطق مرزی افغانستان و چین، تاجیکستان می‌‌تواند به‌‌عنوان منطقه‌ی امن‌تر و دهلیز ترانزیت گروه‌های تندرو اسلامی به منطقه‌ی خودمختار سینکیانگ چین عمل کند. روی همین ملحوظ، چین در هماهنگی با تاجیکستان دست به یک سری اقدامات امنیتی ضد تروریستی و تطبیقات نظامی زده است، که تازه‌ترین آن از ۱۸ تا ۲۰ اگست امسال اجرا شد و از سال ۲۰۱۶ با همکاری و هماهنگی افغانستان[ دولت پیشین افغانستان] و تاجیکستان و پاکستان ادامه دارد. در سال‌های اخیر، چین به دنبال گفت‌وگو دو و چند جانبه با طالبان بوده و حتا از سال ۲۰۱۶، در چارچوب گروه هماهنگی چهارجانبه [QCG] همراه با افغانستان، پاکستان و ایالات متحده امریکا به‌صورت جدی پی‌گیرِ این گفت‌وگوها بوده است. این گفت‌وگوها در واقع زمینه‌سازِ نزدیکی بیشتر و تعاملات کنونی بین گروه طالبان و پکن شد، و در اواخر جولای سال جاری نمایندگان طالبان طی یک سفر رسمی با وزیر خارجه‌ی چین (وانگ یی) در تیانجین ملاقات و گفت‌وگو کردند. محاسبات چین این است، که دولت طالبان می‌‌تواند با سرکوب نیروهای داعش امنیت مناطق مرزی چین را تأمین کند. به همین منظور با استقبال از نمایندگان طالبان در تیانجین، پکن اشارات صریحی به طالبان داشت، که کاملا مایل است دولت طالبان در کابل را به رسمیت بشناسد. در مقابل، تصور غالب این است که پکن تضمین‌هایی دریافت کرده است که برای جلوگیری از ورود گروه‌های تروریستی و اسلام‌گرایان رادیکال به سین‌کیانگ، طالبان تمام تلاش خود را انجام خواهند داد.
پالیسی مسکو در قبال افغانستان سه هدف ذیل را دنبال می‌‌کند
یک: جلوگیری از گسترش بحران امنیتی و بی‌ثباتی افغانستان از طریق مهاجرت‌های دسته‌جمعی و ترانزیت جنگ‌جویان تندرو اسلامی به آسیای مرکزی، حفظ امنیت و ثباتِ کشورهای هم‌پیمان مسکو در آسیای مرکزی از جمله مهم‌ترین نگرانی‌های روسیه به‌حساب می‌رود.
دو: تثبیت دوباره جایگاه؛ مسکو تلاش می‌‌کند تا با استفاده از این فرصت، در حفظ ثبات منطقه‌ای به‌ویژه در آسیای مرکزی نقش تعیین‌کننده‌ای بازی کند و به هم‌پیمانان آسیای مرکزی‌اش تفهیم کند، که بدون همکاری‌های امنیتی روسیه قادر به حفظ ثبات و امنیت‌شان نخواهند بود. و همچنان نگرانی دیگرِ روسیه این است، که غربی‌ها به‌بهانه‌ی مدیریت اوضاع افغانستان و منطقه وارد آسیای مرکزی شوند که این امر برای مسکو به‌هیچ وجه پذیرفتنی نیست. در ضمن، اخیرا مسکو حملات متعددی با اهداف تروریستی را تجربه کرده است و حضورِ ترکیبی از گروه‌های تروریستی و تندروان اسلامی در مناطق قفقاز و بازگشت جنگجویان شبکه‌های تروریستی فرامرزی از مناطق جنگی چون سوریه نیز تهدید بزرگی علیه منافع و امنیت ملی و منطقه‌ای روسیه محسوب می‌شوند. بنابراین، تلاش مسکو معطوفی بر مهار نیروها و جنگجویان شاخه‌ی خراسان داعش ISIS (-K) و القاعده در افغانستان و جلوگیری از احتمال ترانزیت آن‌ها به آسیای مرکزی یا سازماندهی حملات تروریسی در روسیه خواهد بود.
سه: جلوگیری از قاچاق مواد مخدر؛ هدف سوم پالیسی مسکو در قبال افغانستان جلوگیری از قاچاق مواد مخدر است که می‌‌تواند در داخل افغانستان تولید و پروسس شود، یا از افغانستان به‌‌عنوان دهلیز ترانزیت استفاده کند. پکن و مسکو، هردو تصور می‌کنند که طالبان (حاکمان فعلی کابل) تنها گزینه‌ای است که می‌‌تواند در اجرای پالیسی‌های امنیتی و اقدامات پیش‌گیرانه‌ی آن‌ها همکاری موثر داشته باشد.
از سال ۲۰۱۳ مسکو طالبان را به‌‌عنوان گروه تروریستی می‌شناسد و فعالیت‌ آن‌ها در روسیه را ممنوع اعلام کرده است. اما در اواسط دهه‌ی اخیر در اوایل پنهان و بعدا با گردن‌فرازی و اعتماد به‌نفس بالا در جلوی چشم جهانیان با طالبان وارد گفت‌وگو شد. در میان اقدامات دیگر، این یکی از حرکت‌های خارج از حیطه‌ی سلطه‌ی ابتکارات دیپلماتیک غرب بود که روسیه انجام داد. تغییر نگرش مسکو نسبت به طالبان ناشی از درک این موضوع بود که، به‌رغم حضور نیروهای امریکایی و ناتو، آن‌ها (طالبان) در حال بازیابی نفوذ و تقویت حضورشان در افغانستان‌اند. اما سقوط سریع دولت افغانستان مسکو را نیز چون متحدان اروپایی ناتو شگفت‌‌‌زده کرد. بنابراین، تا به امروز هم ماهیت و اهداف این گروه (طالبان) و پیامدهای احتمالی سیاست‌های آن‌ها برای مسکو مورد تردید قرار دارد و [در به رسمیت‌شناختن آن‌ها از احتیاط کار گرفته است]. با این‌حال روسیه با به‌کارگیری نوع سیاست خارجی واقع‌گرایانه‌ی معمول، از اتخاذ هرگونه موضعی در مورد وضعیت سیاسی داخلی یا وضعیت حقوق بشر در افغانستان خودداری می‌‌کند. پس از تصرف کابل، در ابتدا دیپلمات‌های روسی نسبت به اقدامات اولیه طالبان اظهارات مثبت‌اندیشانه‌ای داشتند. سرگئی شویگو، وزیر دفاع اما موضع بسیار انتقادی‌تری اتخاذ کرد و به خطرات امنیتی عمده‌ی ناشی از وضعیت جدید در افغانستان اشاره کرد. هرچند به‌نظر نمی‌رسد که نهادهای دولتی و سرویس‌های امنیتی روسیه لزوما در ارزیابی‌های خود از وضعیت توافق نظر داشته باشند. با این وجود، نشانه‌های زیادی وجود دارد که روسیه طالبان را به رسمیت می‌شناسد و آن‌ها را از فهرست سازمان‌های تروریستی حذف خواهد کرد.
سود اقتصادی؟
در دیداری که نمایندگان طالبان در اواخیر جولای سال جاری با وزیر خارجه چین داشتند، اظهار امیدواری کردند که پکن بتواند سهم فعالی در بازسازی و توسعه‌ی اقتصادی افغانستان ایفا کند. واقعیت امر هم چنین است، زیرا چین می‌‌تواند نقش موثرتری نسبت به روسیه در بازسازی و توسعه‌ی اقتصادی افغانستان بازی کند، به‌ویژه اگر طالبان در راس حاکمیت قرار داشته باشند. رسانه‌های چین همواره افغانستان را یکی از کشورهایی قلمداد کردند که می‌‌تواند نقش بارزی در پروژه راه ابریشم داشته باشد. بنابراین، موجودیت یک «دولت چین‌محور طالبان» می‌‌تواند فرصت بهره‌برداری از منابع عظیمِ زیرزمینی افغانستان چون مس و لیتیوم را برای پکن مهیا کند. اما این که آیا افغانستان به‌راستی می‌‌تواند بخشی از پروژه راه ابریشم» (BRI) باشد، و این‌که آیا چین در زیرساخت‌های افغانستان و استخراج منابع سرمایه‌گذاری هنگفتی انجام خواهد داد، در گام نخست بستگی به این امر دارد که آیا طالبان قادر به تأمین امنیت و ثبات در افغانستان خواهند بود یا خیر. طالبان تا کنون نتوانستند تمام گروه‌های اسلام‌گرا به ویژه شاخه‌ی خراسان داعش را که مسئول حمله به فرودگاه کابل در اگست سال جاری بود، کنترل کند. بنابراین تا زمانی که سرمایه‌‌گذاری و پروژه‌های چینی با خطرات احتمالی امنیتی مواجه باشد، عملکرد چین نیز محتاطانه خواهد بود. همچنین پرسش جدی دیگر این است که آیا دولت افغانستان به رهبری طالبان قادر به سازماندهی استخراج منابع طبیعی این کشور خواهد بود یا خیر. پروژه‌های اقتصادی چین در افغانستان تنها به استخراج معادن خلاصه نخواهد شد، بلکه تا حد زیادی ممکن است در زیرساخت‌های لازم نیز سرمایه‌گذاری کند. از منظر چین، معضل دیگر احتمالا کشت خشخاش خواهد بود که تا کنون بزرگ‌ترین منبع درآمد طالبان بوده و احتمالا همین‌گونه باقی خواهد ماند، زیرا برای دولت طالبان دشوار است که بتواند هریک افراد و گروه‌های ذینفع را متقاعد کند که از این منبع پرسود چشم‌پوشی کنند.
در مسکو تردیدی وجود ندارد که چین نقش تعیین‌کننده را در توسعه‌ بیشتر سیاسی و اقتصادی افغانستان ایفا خواهد کرد. از نظر اقتصادی، روسیه چیزی برای ارائه ندارد؛ همان‌طور که در سوریه فاقد ظرفیت‌‌‌های بازسازی و توسعه بود/ است. بحران امنیتی و بی‌ثباتی شدید سرمایه‌گذاران روسی را نیز می‌‌ترساند. بنابراین بی جهت نیست که دال مرکزی در گفتمان روسی مسائل امنیتی است تا اقتصادی. از اتحادیه اقتصادی اوراسیا هم تنها قزاقستان و قرقیزستان به‌‌عنوان اعضای کامل این اتحادیه به سختی قادر به ایفای نقش در پروژه‌های توسعه‌ای در افغانستان خواهند بود.
نتیجه‌گیری
مسکو و پکن تا کنون در مورد وضعیت افغانستان موقف و موضع‌گیری‌های هماهنگ داشته‌اند. در تاریخ ۳۰ اگست سال جاری به قطعنامه‌ی در شورای امنیت سازمان ملل رای تأیید دادند، که از طالبان خواسته بود مانع خروج مردم از افغانستان نشوند و همچنان از تبدیل شدن افغانستان به پناه‌گاه‌های امن تروریسم بین‌المللی جلوگیری کنند. تصور این بود که این نوع همکاری‌ها در سطح بین‌المللی ادامه خواهد داشت. عدم قطعیت مداوم در پالیسی‌های این دو کشور، زمینه‌ی هرگونه اظهارنظر بیشتر درمورد چگونگی توسعه سیاست مسکو و پکن را محدود می‌‌کند. آنچه تاکنون اما گفته شد، می‌‌تواند امکان نتیجه‌گیری اولیه‌ را فراهم کند.
روسیه می‌‌تواند از طریق روابط دوجانبه با دولت‌های آسیای مرکزی و پیمان امنیت جمعی (OVKS) نقش حیاتی و مهم امنیتی خویش در آسیای مرکزی را حفظ کند. از آنجایی که تمرکز چین بیشتر بر تأمین امنیت مرزهایش معطوف خواهد بود، در قضیه‌ی افغانستان احتمالا به‌صورت گزینشی عمل خواهد کرد. در نشست سران (سازمان همکاری‌های شانگهای) که در ۱۷ و ۱۸ سپتامبر سال جاری در دوشنبه برگزار شد، از قبل واضح شد که این سازمان چه نقشی- احیانا نقشی هم بازی کند- را بازی خواهد کرد. میزان همکاری‌های پکن و مسکو در زمینه‌ی امنیت منطقه‌‌ای و این‌که آیا در مورد آسیای مرکزی اختلاف‌نظر هم خواهند داشت، بستگی‌ به این امر دارد که شرایط شکننده‌ی امنیتی در افغانستان و در امتداد مرزهای این کشور با چین چگونه خواهد بود.
همکاری‌های پکن و مسکو در مورد افغانستان و منطقه و کشورهای آسیای مرکزی غالبا در کانتکست امنیت محدود خواهد بود. روسیه حتا اگر اراده‌ی سیاسی هم داشته باشد، توانایی اقتصادی‌اش در حدی نیست که بتواند در زمینه‌های اقتصادی وارد شود. تمرکز پکن نیز تا کنون معطوف بر حفظ منافع امنیتی‌اش بوده تا ریسک‌پذیری در حوزه‌‌های اقتصادی. بنابراین، یک‌پارچه‌سازی و ثبات اقتصادی افغانستان در چارچوب پروژه راه ابریشم (BRI) کم‌ازکم در میان‌مدت ناممکن به‌نظر می‌رسد. در گفتمان روسی نیز از چین به‌‌عنوان کشوری که در آینده‌ی اقتصادی و در نتیجه سیاسی افغانستان نقش تعیین‌کننده داشته باشد، به‌ندرت سخن می‌رود. این امر در واقع مبیین عدم تقارن فزاینده در روابط روسیه و چین است.
از آنجایی که چین تا کنون هیچ علاقه‌ی قابل توجهی در حوزه‌های مهم اقتصادی در افغانستان نشان نداده است، این کشور در آینده نیز متکی به کمک‌های توسعه‌ای و بشردوستانه‌ی غرب باقی خواهد ماند. در صورتی که امکانِ کار با دولت تازه‌ طالبان در کابل میسر باشد، آلمان و به همین ترتیب اتحادیه‌ اروپا بزرگ‌ترین ظرفیت ورود در این حوزه را خواهند داشت. هرچند بحران ژئوپولیتکی بر سرِ جهت‌بخشیی نظم نوین جهانی و موضع مسکو و پکن در قبال ایالات متحده و اتحادیه اروپا محدودیت‌های را ایجاد خواهد کرد، اما بهتر خواهد بود که درباره‌ی همکاری با مسکو و پکن در قضیه‌ی افغانستان فکر شود. از طرفی هم همکاری با ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا با این روایت «قدرت بزرگ» که درحال حاضر هردو کشور (چین و روسیه) بخود یدک می‌کشند، در تضاد است. هم چین و هم روسیه بارها به صراحت گفته‌اند که مشکلات ایجادشده توسط غرب را حل نخواهند کرد. آن‌ها می‌گویند حتا اگر قرار باشد همکاری هم صورت بگیرد، نباید بازیگران غربی دچار این توهم شوند که چیزی در این روایت (قدرت بزرگ بودن چین و روسیه) و برداشت‌های مرتبط با آن تغییر خواهد کرد. علاوه براین، رویکردهای اساسا متفاوت در همکاری‌های توسعه‌ای یا مبارزه با تروریسم یا مواد مخدر امکان هرگونه همکاریِ عملی را محدودتر و دشوارتر می‌‌کند: چین و روسیه بر منافع امنیتی‌شان تأکید می‌کنند و به‌ویژه مسکو به کاربرد ابزار نظامی تمایل دارد. در مقابل اما تمرکز اتحادیه اروپا در گذشته بر حوزه‌های چون دولت‌سازی، اصلاحات در پولیس و کمک‌های توسعه‌ای و بشری معطوف بوده است. برای اتحادیه‌ی اروپا اکنون مهم این است، که زمینه‌های همکاری با دولت تازه‌ی طالبان را شناسایی کند، تا اطمینان حاصل کند که کمک‌های بشردوستانه‌ای که اتحادیه‌ی اروپا برای افغانستان در نظر گرفته است، به مردم افغانستان می‌رسد. این‌که این امر با همکاری چین و روسیه ممکن خواهد بود یا خیر، جای سوال است، زیرا در زمان رقابت‌های سیستماتیک، احتمال انسداد و تضادهای متقابل بیشتر از هم‌افزایی و تعامل خواهد بود. به‌ هر پیمانه که این رقابت‌ها میان ایالت متحده‌ امریکا، چین و روسیه بیشتر شود، به همان پیمانه دامنه‌ی تشبث برای بازیگرانی مانند آلمان و اتحادیه‌ی اروپا برای همکاری محدودتر خواهد شد.
در سطح جهانی، مسکو و پکن از شکست و ضعفی که غرب پس از خروج از افغانستان از خود نشان داد، سود می‌برند. با آن‌هم وضعیت جدید همچنین آن‌ها را با چالش‌های جدیِ امنیتی که هنوز راه‌حلی برای آن پیدا نکرده‌اند، روبه‌رو می‌‌کند. بازیگران غربی باید این مورد را در نظر داشته باشند و نباید سیاست‌های چین و روسیه را تنها در کانتکست ژئوپلیتیک تفسیر کنند. توسعه‌ی بیش‌ازحد دامنه‌ی منازعه با غرب، منافع مشترک امنیتی در سطح منطقه و زمینه‌ی همکاری‌های چندجانبه را که می‌‌تواند به ثبات سیاسی و اقتصادی افغانستان و کشورهای همسایه‌ی آن کمک کند، محدود می‌‌کند. بنابراین، اگر اتحادیه‌ی اروپا می‌خواهد در قبال فاجعه‌ی انسانیِ که در افغانستان جریان دارد، مسئولیت بپذیرد، باید در پی گفت‌وگو با هردو کشور به‌ویژه چین باشد. مسکو در این زمینه چنانکه پکن، نقش تعیین‌کننده نخواهد داشت و به احتمال زیاد از پکن پیروی خواهد کرد. همکاری‌های محدود می‌‌تواند منجر به بهبود تدریجی وضعیت در افغانستان شود، اما انتظار نمی‌رود به کاهش تنش در روابط اتحادیه‌ی اروپا و روسیه و چین کمک کند.
برگردان: باسط آریانفر

لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=5817

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.