وزیر امور خارجه پاکستان در حالی این خواست را مطرح میکند که طالبان در بیست سال حضور امریکاییها در افغانستان مرگبارترین حملههای تروریستی را در این کشور انجام داده و بدون شک یکی از سابقهدارترین گروههای تروریستی در منطقه است که در نتیجه یک معامله ننگین و فاجعهبار، زمام افغانستان را در قبضه گرفته است. افزون بر این، با گذشت نزدیک به دو سال از تسلط طالبان بر افغانستان، هنوز این گروه در لیست سیاه سازمان ملل متحد قرار دارد و حتی پاکستان، بهعنوان حامی اصلی طالبان، آن را به رسمیت نشناخته است.
با این حال، اسلامآباد در نقش لابیگر ارشد این گروه در سطح جهانی، در هر نشست بینالمللی به سود طالبان کمپاین میکند تا مشروعیتی در نظم بینالملل برای آن دستوپا کند. چین و روسیه نیز در این کارزار در کنار پاکستان ایستادهاند و با آن که هرازگاهی خواستهای خودشان را به آدرس طالبان مطرح میکنند، دست نوازشی نیز بر سر آنان میکشند تا دلشان نرنجد. اما این کشورها هم تا حدود زیادی پی بردهاند که طالبان با رویهای که در حال حاضر دارند و به نظر نمیرسد که به این زودیها تغییر کند، به ترکستان میروند و لذا از آینده روشن و امیدوارکنندهای برخوردار نیستند. به این دلیل است که پاکستان، چین و روسیه تلاش دارند که طالبان را وادار به ایجاد حکومت همهشمول و فراگیر کنند تا بقای این گروه در افغانستان تضمین شود.
تروریسم خوب، تروریسم بد
مبارزه با تروریسم در جهان همواره جانبدارانه و آلوده با سودجویی ژئوپلیتیک بوده است. این رویه، به تروریسم با عینک منافع سیاسی خاص میبیند و سپس یاد میگیرد که چگونه تروریسم بد را از تروریسم خوب تشخیص دهد. تروریست بد از نظر پاکستان، الزامی نیست که از نظر هند و یا هر کشور دیگری هم بد باشد و برعکس، تروریست خوب از نظر پاکستان نیز الزاماً در نظر هند خوب نیست.
طالبان تا زمانی که افغانستان را بهحیث ایالت پنجم پاکستان نگه دارند، تروریستهای خوبند که جهان نیز باید با آنان »تعامل معنادار» کند. اما هند که پس از به قدرت رسیدن طالبان، بازی را در افغانستان بهسود پاکستان باخته است، طبیعتاً باید رویه دیگری داشته باشد و خواستار مبارزه ریشهای با تمام گونههای تروریسم شود. اما دولت هند نیز فرشته نیست. اگر لازم باشد دولتمردان هندی نیز از این گونه فرصتهای طلایی برای زمین زدن حریفان بینالمللیشان استفاده خواهند کرد.
با توجه به وضعیت ناامیدکننده حاکم بر افغانستان و منطقه، این احتمال دور از ذهن نیست که رژیم طالبان به تدریج به رسمیت شناخته شود. از آن جا که نوعی از رئالیسم سیاسی ارتجاعی همواره بر مناسبات جهانی سایه افکنده است، طالبان تنها نیرویی به نظر میآیند که قادر به اداره افغانستان هستند و دیگر گروه قدرتمندی نیست که به دلیل حضور گسترده نظامی در سطح افغانستان، بدیلی در برابر طالبان ارایه کند که کارا و موثرتر از این گروه باشد. سازمان ملل نیز تا این جای کار بهجای اعمال فشار بیشتر بر طالبان برای عملی کردن تعهداتشان، بهگونه مسخرهآمیزی به خواستهای آنان تن میدهد. این نشانه خوبی نیست و حکایت از آن دارد که جهان در حال پذیرش این واقعیت بد است که تعامل با تروریسم دوفاکتو بهتر از جنگیدن در برابر آن است. این نتیجهگیری شستهوروفته از اظهارات مبهم و مرموز مقامهای پاکستانی است که در مدت نزدیک به دو سال از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، سعی کردهاند جهانیان را برای پذیرش ناگزیر طالبان آماده کنند.
تا این جای کار، پاکستانیها کار خانهگیشان را بهخوبی انجام دادهاند و به نظر نمیرسد که پا پس بکشند و شاهد تغییر احتمالی رژیم در کابل باشند. حضور طالبان بهحدی عادیسازی شده که مدتها است کسی بهگونه جدی از تغییر رژیم در افغانستان سخن نمیزند. حتا دشمنان قدیمی طالبان نیز خواستار گفتوگو با این گروه برای سهیم شدن در حکومت «همهشمول» هستند نه جنگیدن در برابر آن.
رویای دستنیافتنی محو تروریسم
در حال حاضر به نظر نمیرسد که دولتها قصد و ارادهای برای نابودی تروریسم داشته باشند، آن گونه که وزیر امور خارجه هند آرزو کرده است؛ چون از یکسو دولتها خودشان بهمثابه دستگاههای غولآسای تروریسم »مشروع و قانونی» عمل میکنند که امکانات نظامی و مالی آنها با سازمانها و شبکههای کوچک تروریستی غیرقابل مقایسه است. از سوی دیگر، محو کامل تروریسم – نوع غیردولتی آن – از این جهت امکانپذیر نیست که تروریسم دولتی از آن بهسود خودش بهرهبرداری میکند. دولتها با تروریسم مبارزه نمیکنند، بلکه با گونهای از تروریسم که آن را خلاف منافع ژئوپلیتیکشان میدانند و بنابراین، بد تشخیص داده میشود، میجنگند. این «جنگ علیه ترور» نیز بهجای آن که تروریسم را ریشهکن کند، ظرفیت تکثیر و بازتولید آن را بالاتر میبرد. داستان عبرتآور بیست سال «جنگ علیه ترور» امریکا و ناتو در افغانستان میتواند این ادعا را بهخوبی ثابت کند.
استراتژی ویرانگر سودجویی از تروریسم
کنترل گروههای تروریستی از جانب حکومتها برای تامین اهداف سیاسی با آن که در بسیاری از مواقع برای اربابان صنعت ترور سودآور است، این امکان را نیز بهگونه بالقوه در خود دارد که گروههای تروریستی علیه پرورشدهندهگانشان استفاده شوند. با گسترش صنعت ترور و دامنه جنگ و بیثباتی در مناطق مختلف، کنترل گروههای تروریستی دشوارتر میشود و رقبا نیز از این فرصت به سود خود بهرهبرداری میکنند. مثلاً، فعالیت گروههای متعدد تروریستی در افغانستان و پاکستان که سازمانهای استخباراتی با اهداف متناقض آنها را مدیریت میکنند، به همان میزانی که تهدید جدی را متوجه دولتهای دشمن میکند، در همان حد میتواند منافع کشورهای دوست (از نظر گروههای تروریستی) را نیز بهگونه جدی تهدید کند.
استراتژی کنترل تروریسم علاقه زیادی به پایان دادن جنگ و خشونت ندارد و برعکس، با نگهداشتن تروریستها در حدومرز جغرافیایی معین و یا استفاده ابزاری از آنها به جنگ و بیثباتی – که بیشتر شکل نیابتی به خود میگیرد – میافزاید. مدیران این استراتژی مدام سعی میکنند تا دشمن را در موقعیتی که هست نگه دارند، و یا در گام بعدی از آن علیه دشمنان بزرگترشان بهرهبرداری کنند. اما استفاده ابزاری از تروریسم، ریسک زیادی دارد. گروههای تندرو اسلامی هرگز قابل اعتماد نیستند و بارها از پشت بر متحدانشان خنجر زدهاند. این گروهها به دلیل داشتن ساختار مافیایی، فسادزده و پولمحور بهسادهگی ارباب عوض میکنند و کمتر میشود بهعنوان متحدان همیشهگی روی آنها حساب باز کرد. گروههای تندرو اسلامی، قویترین سازمانهای استخباراتی را فریب داده و از امکانات آنها علیه خودشان استفاده کردهاند.
حالا اگر چین، روسیه، پاکستان، امریکا و اروپا به این باور رسیدهاند که میتوانند در مبارزه با شاخه خراسان داعش (تروریست بد) با گروه طالبان (تروریست خوب) متحد شده و از امکانات آن برای سرکوب داعش استفاده کنند، باید به یاد داشته باشند که طالبان نه میتوانند در سرکوب و نابودی داعش آن گونه که انتظار میرود موفق شوند و نه هم معامله با این گروه بر سر داعش میتواند مردم افغانستان را به صلح پایدار و توسعه اقتصادی و سیاسی برساند. به همان اندازه که حکومت مورد حمایت امریکاییها نتوانست طالبان را به نابودی بکشاند و در نهایت خودش نابود شد، نبرد طالبان با داعش نیز فرسایشی، شکننده و حتا دشوارتر از مبارزه حکومت پیشین با طالبان خواهد بود. جنگ داعش و طالبان هنوز بهدرستی آغاز نشده است.
برای مبارزه ریشهای با تروریسم باید واقعگرایی سیاسی ارتجاعی را کنار بگذاریم و با کلیت دستگاه نظری و عملی تروریسم، بدون تقسیمبندی آن به بد و بدتر، به جنگ برخیزیم. با تروریستها از هر دسته و گروهی که هستند نباید تعاملی صورت گیرد. بهجای تعامل با آنان، باید روی تغییر رژیم دوفاکتوی تروریستی نه با اتکا بر سازوبرگ نظامی خارجی، بلکه از راه بسیج اراده جمعی مردم با راهاندازی جنبشهای پایدار مدنی و اجتماعی کار کرد.
نشست وزیران خارجه شانگهای؛
محو تروریسم یا «تعامل» با آن؟
نشست شورای وزیران خارجه سازمان همکاری شانگهای در هند بار دیگر رویکردهای متفاوت کشورها در مبارزه با تروریسم را برملا کرد. جی شانکار، وزیر امور خارجه هند، در سخنرانی افتتاحی شورای وزیران خارجه سازمان همکاری شانگهای، با اشاره به وضعیت افغانستان، خواستار محو تروریسم در تمام اشکال آن شد. این در حالی است که بلاول بوتو زرداری، وزیر امور خارجه پاکستان، در این نشست گفت که وضعیت افغانستان فرصتها و چالشهایی را در خود دارد و جهان باید با طالبان «تعامل معنادار» داشته باشد.
لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=9492
- نویسنده : بهرام آمونیایی
- ارسال توسط : afghanistan
- 209 بازدید
- بدون دیدگاه