• امروز : یکشنبه, ۹ ثور , ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 28 April - 2024
3
ابرخشت؛

طرحی مصون برای ساخت‌وساز در مناطق زلزله‌زده

  • کد خبر : 10431
  • 24 عقرب 1402 - 7:30
طرحی مصون برای ساخت‌وساز در مناطق زلزله‌زده
زلزله اخیر هرات و قبل از آن زلزله خوست و پکتیکا به ‌رغم وارد کردن تلفات جانی و خسارات مالی، سویه‌های مختلفی از عدم انسجام و هدف‌مندسازی کمک‌های نهادهای کمک‌رسان را به نمایش گذاشت‌. بدون شک ارایه کمک‌ها از سوی نهادهای گوناگون به مناطق زلزله‌زده و روستایی یکی از محروم‌ترین و آسیب‌دیده‌ترین کشورهای جهان، امری درخور ستایش است، ولی آن‌چه سبب می‌شود تا این کمک‌ها به میزان ارزشی که دارند مؤثریت نداشته باشند، عدم اعتنا به واقعیت‌های بومی، فرهنگی، اجتماعی و حتا جغرافیایی این مناطق است.

روستاهای افغانستان شیرازه عجیب و استواری دارند. این شیرازه معجونی از فقر، جهان‌بینی خاص دینی، ارزش‌های قبیله‌ای، درآمد و یا اقتصادی شکل گرفته و متکی بر دهقانی و یا دام‌داری است. ارزش‌های درهم‌تنیده و مناسبات تنگاتنگی که ریشه در زمین مشترک، رمه مشترک، منابع آبی مشترک، ارزش‌ها و سابقه زیست مشترک دارد، دردها را اغلب دردهای مشترک ساخته است. چنین است که در هر قریه به ‌رغم ظاهر نامنظم آن، یک نظم عمیق طبیعی حاکم است که از تضاد منافع باشنده‌گان قریه و بروز هر گونه تناقض و ستیز میان عناصر تشکیل‌دهنده در آن‌جا، پیش‌گیری می‌کند. این نظم در خلال سال‌ها و قرن‌ها زیست و تجربه پدید آمده است و به ‌رغم ظاهر بسیط و ساده‌اش، هر گونه‌ مداخله در آن شرایط قریه را مغلق می‌سازد و در بسا موارد قریه را پس از دهه‌ها بقا و زنده‌گی به سمت نابودی سوق می‌دهد.
متأسفانه به همین منوال اغلب کمک‌ها می‌توانند نوعی مداخله تلقی شوند و سيستم در حال نزع روستا را کاملاً از بین ببرند. کمک‌ها اگر بتوانند کمکی برای روستا بشوند، باید آن‌چنانِ روستا را آن‌چنان‌تر کنند و یا در بدترین حالت خللی بر نظم طبیعی روستا وارد نکنند.
در جریان بسیج کمک‌ها به روستاها، بارها شاهد این بوده‌ایم که کمک‌ها باعث اخلال در مناسبات اقتصادی و حتا تعلیق فعالیت‌های اقتصادی قریه شده است. اثر تعلیق فعالیت‌های اقتصادی قریه پسان‌ها به اشکال گوناگونی نمود می‌یابد و تأثیرات بسیار ناگواری بر مردم و جوامع اطراف آن دارد.
کمک‌رسانی همچنان که امری مقدس و ارزش‌مند است، امری حساس و بسیار خطرناک نیز است. کمک‌رسانی می‌تواند قریه را دوباره احیا کند و بر جان زخمی و مناسبات آن جانی تازه بدمد، همچنان می‌تواند مناسبات قریه را متلاشی کند، قریه را به کام مرگ بکشاند و مردمی مولد و زحمت‌کش و متکی بر کار و فعالیت‌های اقتصادی را به مردمی متکی بر کمک‌های بیرونی مبدل کند که پیوسته به انتظار دریافت کمک، از تحمل رنج و زحمت‌کشی برای درآمد سرباز می‌زنند. این سر باز زدن، اقتصاد رنجور قریه را متلاشی می‌کند و در یک کلام، گداپروری را ترویج می‌کند که افول اخلاقی و ازهم‌پاشیده‌گی شیرازه روستا را در پی خواهد داشت. پس از توقف کمک‌ها، به دلیل اعتیادی که قریه به کمک‌ها پیدا می‌کند، اهالی آن به شهرها ریزش خواهند کرد و شاهد رشد قارچ‌وار زاغه‌نشینی و مشکلات عدیده جدی برای شهرها خواهیم بود.
چنان‌چه اشاره شد، اولویت همیشه باید احیای روستا باشد. هر گونه اخلال در سیستم و نظم‌ طبیعی قریه، منجر به مشکلات جدی خواهد شد. نخستین موضوع پس از تأمین آب و نان باشنده‌گان روستاهای زلزله‌زده، تأمین سرپناه‌های موقت و دایمی است که باید با درنظرداشت اقلیم، شرایط جغرافیایی، فرهنگ، بافت اجتماعی قریه، مناسبات اقتصادی و منابع درآمد اهالی قریه و… در نظر گرفته شود.
با توجه به شرایط اقتصادی دشوار کشور، باید از هر گونه حیف‌و‌میل پول و کمک‌ها جلوگیری به عمل آید. از اشتباهات گذشته باید درس گرفت و به سوی هنجارمندسازی و موثرسازی کمک‌ها گام برداشت. به‌طور مثال قرار است در مجاورت روستاهایی که در زلزله‌های اخیر هرات ویران شده‌‌، شهرک‌ها ساخته شوند. این امر حیات در حال نزع روستا را به کام مرگ حتمی می‌کشاند. این موضوع نگرانی‌های جدی‌‌ای را از ناحیه بافت اجتماعی روستاها به همراه دارد. در انکشاف قریه‌ها به‌خصوص در کشوری مثل افغانستان باید به‌شدت متوجه رعایت فرهنگ و سبک زنده‌گی و حتا رشد قریه‌داری و زنده‌گی روستایی بود. در هنگام وقوع زلزله و آفات طبیعی که متوجه قریه‌ها می‌شود، متخصصان این رشته که آمیزه‌ای از تخصص‌های مهندسی، اقتصاد، جامعه‌شناسی، زراعت، آبیاری، فرهنگ و… را دارند، برای احیای یک روستا، نهایت تلاش‌شان را می‌کنند تا بافت روستا حفظ شود و اگر اصلاحی در زنده‌گی یک روستا هم وارد می‌شود، آن‌چنانِ روستا را آن‌چنان‌تر کند.
استدلال طراحان اعمار شهرک‌ها در مجاورت روستاهای زلزله‌زده این است که این شهرک نقشه منظم‌تری دارد، جاده دارد، بلاک دارد، ابعاد زمین‌های مستطیلی‌اش مشخص است، نمره دارد و منظم است. نقد وارده به این نظر این است که ما دو نوع نظم داریم؛ نظم هندسی و نظم طبیعی. در مورد مساله‌‌ای که طراحان شهرک‌ها اشاره می‌کنند، این نظم، نظم هندسی است. مردم قریه یا متکی بر دهقانی و یا هم متکی بر دام‌داری‌اند. نظم طبیعی روستا ایجاب کرده‌‌ است که هر خانه چندین جای زمستانی و تابستانی خاص برای مواشی‌شان داشته باشند. بافت کلوخی و گنبدی خانه‌های روستایی، مردم را در برابر سرمابادهای زمستان و گرمای تابستان حفاظت می‌کند. حتا کوچه‌پس‌کوچه‌های روستاها براساس مراودات مردم با طبیعت ساخته شده است؛ مثل یک آب‌راهه در طبیعت، طبیعی و زیباست.
وقتی ما از احیای قریه‌های آسیب‌دیده سخن می‌گوییم، تأکید ما به بیان بسیار ساده روی این است که اگر در یک خانه‌ تنوری نیست، باید برایش تنور ساخت. اگر در یک قریه بز و گوسفندی نمانده‌، باید برایش بز و گوسفند مهیا کرد. اگر در یک خانه هیزم‌خانه‌‌ای از بین رفته است، باید برایش هیزم‌خانه ساخت. اما نباید این‌ها را از مردم گرفت. نباید به مردم دستور داد تا به جای نظم طبیعی که سال‌های سال به آن خو کرده‌اند و پاسخگوی نیازهای زنده‌گی‌شان بوده است، به نظم هندسی تحمیل‌شده خو کنند.
تجربه ثابت کرده است که این شهرک‌ها عاری از سکنه می‌مانند و مردم با تملک این خانه‌‌ها، دوباره به ساخت‌و‌ساز خانه‌های غیر‌معیاری و گلی خویش در روستا روی می‌آورند و به زنده‌گی روستایی‌شان ادامه می‌دهند. بار دیگر در زلزله‌های دیگر، مجدداً در حالی شاهد تلفات خواهیم بود که شهرک‌های کنار قریه‌ها خالی‌اند.
موضوع مهم دیگر که مغفول مانده‌، اسکان اضطراری مردم تا ساخته شدن سرپناه‌های دایمی‌شان است. چنان‌چه اشاره شد، در مناطق زلزله‌زده بعد از تأمین آب و غذا برای باشنده‌گان، معضـل اصلی و هميشه‌گی تأمين سرپناه است. مردمی که در چند ثانیه محل زنده‌گی و خانه و کاشانه‌شان به تلی از آوار تبدیل شده است، حاضر به ترک منطقه‌شان نیستند. در چنین شرایطی، مهیا کردن یک سرپناه برای باشنده‌گان یک ضرورت مبرم و بسیار اساسی است.
چنین سرپناهی باید از ویژه‌گی‌های ذیل برخوردار باشد:
۱- از لحاظ استحکام مطمین باشد و در برابر ارتعاشات زمین ایمنی بالایی داشته باشد.
۲- دارای ضریب بلند محافظتی در برابر باد، برف، باران، سرما و گرمای محیط باشد.
۳- قابلیت ساخت در کم‌ترین زمان را داشته باشد.
۴- تغییرات نامطلوبی را در بافت روستایی و ساختار خانه‌های روستایی ایجاد نکند.
۵- هنجارهای بومی و فرهنگی قریه در آن رعایت شده باشد.
۶- مشکلات زیست‌محیطی را به وجود نیاورد.
7- تجلی‌‌ای از مفهوم sustainability یا پایداری را تبارز دهد.
۸- اقتصادی و مقرون به صرفه باشد.
۹- ساخت آن ساده، هنجارمند و متناسب با امکانات و محدودیت‌های ساحات روستایی باشد.
این‌ها معیارها و ویژه‌گی‌های حداقلی برای سرپناه‌های موقتی است. متأسفانه در زلزله اخير هرات با توجه به فرارسیدن فصل سرما و اقلیم خشن مناطق زلزله‌زده، تأمین پناه‌گاه موقت یا اضطراری مغفول مانده است و نهادها بدون درنظرداشت اقلیم خشن منطقه، دشواری‌های زنده‌گی و مشکلات ناگزیر ناشی از زنده‌گی در چنین محیطی که متوجه صحت و سلامت جسم و روان افراد روستا، به‌خصوص زنان و کودکان و افراد مسن می‌شود، متکی بر برپایی سرپناه‌های موقت به‌صورت سنتی شدند که با توجه به شرایط خاص اقلیمی منطقه بسیار ناپایدار و نسبت به شرایط فرهنگی و اجتماعی قریه‌ها ناهنجار و نامناسب‌اند.
این موضوع از سویی سبب شیوع امراض در میان اقشار آسیب‌پذیرتر شد و با فرارسیدن فصل سرما احتمال شدت شیوع بیماری‌ها نیز می‌رود. از سوی دیگر، در هنگام دشوار شدن شرایط اقلیمی به دلیل وزش بادهای شدید، سرمای هوا، توفان گرد و خاک و… بازمانده‌گانی که با سرسختی به زنده‌گی ادامه می‌دهند دچار سختی مضاعف و یأس بیش‌تر می‌شوند که اثر آن در درازمدت متلاشی‌ شدن روح روستا و آخرین ضربه بر جان در حال نزع روستا خواهد بود. بدترین گزینه برای اسکان موقت مردم آسیب‌دیده خیمه است و متأسفانه این نسخه بدون درنظرداشت شرایط اقلیمی و خاص منطقه تجويز شده است.
در میان طرح‌های پیشنهادی برای مناطق زلزله‌زده، با توجه به محرومیت مردم، دورافتاده‌گی ساحات و انبوه تقاضا برای فراهم‌سازی سرپناه‌، به نظر می‌رسد که طرح فراهم‌سازی پناه‌گاه‌های اضطراری با رویکرد «ابَرخشت» یا (Superadobe( بتواند در زمان اندک، با هزینه کم، اطمینان بالا و با استفاده حداکثری از مواد وافر محلی از قبیل خاک و نیروی کاری فراهم شود.
این طرح اجازه می‌دهد تا مردم روستا با مصالح محلی و در دسترس‌شان، هر چه سريع‌تر برای خود سرپناه بسازند. تطبیق این طرح، از سویی، مردم روستا را وادار به تکاپو و تلاش می‌سازد و روند برگشت به زنده‌گی را تسریع می‌کند. از سوی دیگر با آموزش‌های ابتدایی اهالی را با مقاوم‌سازی‌ها در برابر زلزله آشنا می‌سازد. این موضوع همچنان باعث تشویق اهالی روستا به کارگری و کار روزانه و دریافت روزمزد‌شان می‌شود و روحیه مسموم اتکای مطلق بر کمک‌های بیرونی و خو گرفتن به این کمک‌ها و روحیه منفعلانه را مانع می‌شود.
از آن‌جایی که نيروی متخصص برای اعمار طرح‌های مدرن در ساحات روستایی در دسترس نیست، این طرح بدون نیاز به نیروی متخصص و صرفاً متکی بر آموزش‌های اساسی و عام‌فهم، قابليت تطبیق را دارد.
از سویی، چنان‌چه گفته شد، روستاييان غالباً تمايل به ترک زمين‌ و کاشانه خود ندارند. احساس تعلق به کاشانه که هر چند از آن تلی از آوار به جا مانده است، اهالی روستا را وادار کرده تا در زمین و ملک خود بود‌و‌باش کنند؛ حتا اگر شرایط زنده‌گی بسیار دشوار هم باشد، ملک و آوار ملک خویش را رها نمی‌کنند. پس تصمیم تطبیق این طرح در هر خانه، در موقعیت مناسبی از زمین و ملک باشنده‌گان، موجب اطمینان خاطر این افراد برای حضور در ملک و آواری که از زلزله به جا مانده است، نیز می‌باشد.
قابليت استفاده موقت و همچنين تبديل به اسـتفاده دایم را نیز دارند و می‌توان از آن به‌عنوان سكونت‌گاه دایمی هم استفاده كرد. از دیگر مزایای آن قابليت توسعه و بهينه‌سازی است، به‌گونه‌ای که می‌توان از آن به مرور زمان مدل‌های ديگر و به تعداد كافی در اين مناطق و مناطقی كه اين‌گونه آسيب می‌بينند ساخت و استفاده كرد. از همه مهم‌تر این‌که استندردهای لازم جهانی را دارد و اجرای آن در نقاط مختلف جهان بسیار موفقیت‌آمیز بوده است.
نخستین نمونه این طرح در افغانستان در مناطق زلزله‌زده شمال‌غرب هرات به‌صورت موفقیت‌آمیز و به‌صورت نمونه تطبیق شده است که می‌تواند الهام‌بخش استفاده انبوه و مطمین از این طرح باشد. این طرح و طرح‌های مشابه می‌توانند در راستای بهبود سلامت روستا بسیار مفید و موثر واقع شوند.

لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=10431

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.