• امروز : جمعه, ۷ ثور , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
2
گذشته‌گرایی در عصر مردم‌سالاری؛

لویه‌جرگه مشروعیت نمی‌آورد

  • کد خبر : 5647
  • 27 قوس 1400 - 20:37
لویه‌جرگه مشروعیت نمی‌آورد

قبل از کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی، در افغانستان نظم سنتی حاکم بود. کارگزاران این نظم، بیش‌تر متعلق به دو قبیله پشتون بودند. جنگ قدرت نیز در تاریخ دو‌صد‌و‌چند‌ساله سلطنت، جنگ درون‌قبیله‌ای و حتا خانواده‌گی بود. برادر علیه برادر و پسر علیه پدر می‌شورید‌. در پایان کار، قدرت به یکی از سران قبیله/خانواده می‌رسید. مردم، […]

قبل از کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی، در افغانستان نظم سنتی حاکم بود. کارگزاران این نظم، بیش‌تر متعلق به دو قبیله پشتون بودند. جنگ قدرت نیز در تاریخ دو‌صد‌و‌چند‌ساله سلطنت، جنگ درون‌قبیله‌ای و حتا خانواده‌گی بود. برادر علیه برادر و پسر علیه پدر می‌شورید‌. در پایان کار، قدرت به یکی از سران قبیله/خانواده می‌رسید. مردم، «رعایا» بودند. اقوام غیرپشتون در خوان قدرت شریک نبودند. حتا در درون پشتون‌ها نیز سران چند قبیله معدود ادعای رهبری و حاکمیت داشتند. چهل سال آخر سلطنت، دوره آرام‌تری بود. محمدظاهر شاه به همکاری دیگر اعضای خاندان آل‌یحیا، دستگاه دولت را اداره می‌کرد. کاکاهای شاه، گرداننده‌گان اصلی و واقعی قدرت و سیاست بودند.
در بستر نظم سنتی، روش‌های حکومت‌داری مبتنی بر فرهنگ قبیله‌ای بود. از آغاز تا پایان، شاه و سران قبیله‌ حاکم، همه‌کاره امور بودند. بیش‌تر حاکمان در این مدت، با تکیه بر روش‌ها و فرهنگ قبیله‌ای، برای خود مشروعیت خلق می‌کردند. جرگه، ابزار مشروعیت‌ بود. قوانین و تصامیم مهم در این دوره، با برگزاری جرگه‌ها تصویب و اتخاذ می‌شد. به جز چند مورد معدود در دهه‌های سی و چهل خورشیدی، جرگه‌ها و مجالس شورای ملی در سراسر تاریخ نظم سنتی، مبتنی بر فرهنگ قبیله‌ای تشکیل و فراخوانده شده است.
با روی کار آمدن حزب دموکراتیک خلق در سال ۱۳۵۷ خورشیدی، نظم سنتی در افغانستان شکست. رهبران حزبی و دولتی در نظم جدید، سازوکارهای قبیله‌ای را کنار گذاشتند. رهبر حزب، رهبر دولت نیز بود. هم‌چنان روش کار و فعالیت حزب از روش کار و فعالیت احزاب چپ و منسوب به چپ در جهان، واقعیت‌شناسی شده بود. هدف این بحث، بررسی رخدادهای درون‌حزبی و جنایت‌های ناسیونالیست‌های منسوب به چپ نیست. بدون شک عده‌ای در این نظم به جنون انسان‌کشی گرفتار بودند و با خشونت‌ورزی افسارگسیخته و سیاست‌های رادیکال، زمینه‌ساز جنگی شدند که تا هنوز افغانستان در آتش آن می‌سوزد. مراد از این بحث، کلیت ساختار است. ساختار جدید، جایگزین نظم سنتی شده بود. به عبارت دیگر، این ساختار زیر عنوان دولت دموکراتیک افغانستان -شاید در زمان نامناسب- به نظم چند‌صد‌ساله سنتی پایان داده بود.
با سقوط دولت دموکراتیک افغانستان به دست مجاهدین، افغانستان از یک دوره پرآشوب به جنگ داخلی گذار کرد. این دوره خونین بود. مردم در گوشه و کنار این سرزمین، به‌صورت بی‌رحمانه کشته می‌شدند. شهرها زیر پای تانک‌ها و شلیک سنگین توپ‌خانه‌های احزاب رقیب، ویران شد. دولت مجاهدین نتوانست دوام بیاورد. جنگ در مراکز ولایت‌ها و خلای قدرت در اطراف، زمینه را برای ظهور طالبان آماده کرد. طالبان از ظهور تا مسلط شدن بر کابل و نزدیک به ۹۰ درصد خاک افغانستان، به کم‌تر از چهار سال زمان نیاز داشتند. دوره اول حاکمیت طالبان، سیاه بود. کشتارهای دسته‌جمعی مردم، سیاست زمین سوخته، سخن گفتن با شهروندان از میله تفنگ و محاکمه‌های صحرایی، لکه‌های سیاهی است که بر جبین طالبان در دوره اول حاکمیت‌شان نوشته شده است.
حمله امریکا و متحدانش در سازمان ناتو به افغانستان، صفحه جدیدی را در تاریخ کشور باز کرد. نیروهای ایتلاف شمال به حمایت نیروهای امریکایی و ناتو، طالبان را از کابل و دیگر ولایات راندند و زمینه تشکیل نظم جمهوری را در افغانستان آماده کردند. در این نظم، رای مردم، قانون اساسی، ارزش‌های حقوق بشری، آزادی‌های فردی و سیاسی و فعالیت آزاد رسانه‌ها، از اصول اساسی و اجتناب‌ناپذیر بود. ساختار قدرت هرچند متمرکز بود و عناصری به آرای مردم دست‌برد می‌زدند، اما اساس کار بر رای مردم و انتخابات گذاشته شده بود. افراد از طریق انتخابات برای کسب کرسی‌های انتخابی رقابت می‌کردند. با این وصف اما بخش عجیب و درک‌ناشدنی قصه و تاریخ نظم سیاسی پسابن در افغانستان، بازگشت حاکمان و کارگزاران آن به اصول و روش‌های قبیله‌ای گذشته بود. در این دوره، با وصف آن‌که نهاد قانون‌گذاری وجود داشت و اعضای آن با رای مردم انتخاب می‌شدند، تصامیم مهم با برگزاری و فراخواندن «جرگه‌ها» گرفته می‌شد. حتا در آخرین سال نظم جمهوری، دو جرگه برگزار شد. کارگزاران ارشد و رده اول این نظم، تعصب و علاقه عجیب نسبت به این روش قبیله‌ای در تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی داشتند.
اکنون که بار دیگر طالبان بر کشور مسلط شده‌اند، یکی از جدی‌ترین نسخه‌ها برای «تشکیل حکومت فراگیر و همه‌شمول»، برگزاری لویه‌جرگه و احیای «موقت» قانون اساسی دوران ظاهر شاه است. به نظر می‌رسد این طرح در میان طالبان، طرف‌دارانی دارد. طراحان و طرف‌داران این طرح فکر می‌کنند که با اجرای آن، حکومت سرپرست طالبان به مشروعیت نسبی دست می‌یابد. برای طراحان و طرف‌داران طرح برگزاری لویه‌جرگه و احیای «موقت» قانون اساسی دوران ظاهر شاه، بازگشت به روش و سنت قبیله‌ای در افغانستان، یک اولویت و دغدغه جدی است. آنان سوای این‌که به کدام طیف تعلق دارند، تعصب عجیب و غریب به گذشته دارند. هرچند بسیاری از آنان در دامن نظم جمهوری و ارزش‌های دموکراتیک و مردم‌سالارانه رشد کردند و بزرگ شدند، اما نگذاشتند/نمی‌گذارند که انتخابات به روش مسلط برای انتقال قدرت از فردی به فرد دیگر تبدیل شود. متاسفانه این گرایش و تعلق خاطر را غیر از آن‌که در ذیل عصبیت کور و کر قومی معنا کنیم، در قالب دیگری معنا و تفسیر نمی‌شود. اساساً غیرقابل درک است که چطور در جهان معاصر، به جای تأکید بر روش‌های معمول و مشروع، افرادی بر سنت قبیله‌ای برای تشکیل حکومت و تصمیم‌گیری سیاسی تأکید می‌کنند!
در وضعیت جدید، باید مردم افغانستان تکلیف خود را با طرح‌ها و روش‌هایی که برای حکومت‌‌داری پیشنهاد و اجرایی می‌شود، مشخص کنند. این کار با هر روشی که ممکن می‌شود، باید روزی انجام شود. اگر اکنون اقدام نشود، یک سال بعد، دو سال و در نهایت چند سال بعد، مردم مجبور می‌شوند که اقدام کنند. دست و پا زدن در تلخی بی‌پایان و در وضعیتی که ظاهراً طراحان و کارگزاران امور چشم بر واقعیت‌های عصر جدید و تجربه‌های تلخ گذشته افغانستان بسته‌اند، تهوع‌آور است. مرور فوری و گذرای تاریخ، زمینه درک این واقعیت را فراهم می‌کند که با «پوستین کهنه»، ثبات سیاسی در افغانستان تامین نخواهد شد. روش‌ها و سنت‌های قبیله‌ای در عصری که مردم «شهروندان» هستند و نه «رعایا»، هرگز این سرزمین را به ثبات نخواهد رساند. بهتر و انسانی است که به جای تملق به جریان فاتح و تعلق به سنت و میراث قبیله‌ای، بر بازگشت به رای و اراده مردم، قانون، انتخابات و ارزش‌های مردم‌سالارانه تأکید شود. این تأکید حتا اگر در حد حرف باقی بماند و رهبران حکومت سرپرست طالبان را به دوری از تک‌روی، انحصارگرایی و توسل به زور و ترس مجاب نکند، حداقل فضای سیاسی و اجتماعی را بیش‌تر از پیش آلوده نمی‌کند. واقعیت این است که با برگزاری «لویه‌جرگه» نه طالبان به مشروعیت می‌رسند و نه مشکل افغانستان حل می‌شود. تنها انتخابات و بازگشت با رای و اراده مردم، می‌تواند این سرزمین را در مسیر صلح و ثبات سیاسی قرار دهد.

لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=5647

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.