خلاف انتظار کشورهای منطقه و جهان و خلاف تبلیغ عدهای از حامیان و دوستداران داخلی و منطقهای طالبان، این گروه در حال احیای اصول و سنت بنیادگرایانه از دین است. طالبان، افغانستان را به ۱۴۰۰ سال قبل برگرداندهاند. در این اصول بنیادگرایانه تمایزی میان عرصه عمومی و خصوصی نیست. چیزی به نام عرصه خصوصی وجود ندارد. همه چیز از آن دین و از آن حاکمان و حکومت طالبان است. سایر باشندهگان قلمرو طالبان ملزم به اجرای تکلیفی هستند که از سوی طالبان شریعت پنداشته و اعلام شده است. نقش اجتماعی شریعت طالبان همهگیر است. جان، مال، حق تحصیل و دیگر حقوق مسلم انسانها مربوط طالبان میشود. اصول طالبان حق تشخیص مصلحت را به طور انحصاری و قطعی به یک نفر (رهبر گروه) واگذاشتهاند تا دست وی، هر لحظه، برای هر آن چیزی که او لازم میداند اجرا یا منع کند، باز باشد. براساس این اصول هیچ مرجعی او را به مسوولیتپذیری وانمیدارد و این ویژهگی اصلی یک حکومت و دولت خودکامه است. این در حالی است که این گروه هنوز به رسمیت شناخته نشده و دولت رسمی در جهان نیست. بنابراین، طالب همان طالب دهه نود است. طالب استدلال، راهکار و برنامه مطرح نمیکند، طالب فقط مثل پیامبران «اعلام» میکند و از دیگران میخواهد اطاعت کنند. عاقبت کسانی که اطاعات نمیکنند، نیز روشن است.
دلیل نخستین و اولی تولد نهادی به نام دولت و حکومت، جلوگیری از تعرض و ظلم انسانها بالای یکدیگر و غصب حق یکدیگر و در نهایت برقراری عدالت میان آنها بوده است. این نهاد به وجود آمده است تا از تعرض انسانها به یکدیگر جلوگیری کند و در صورت رخ دادن بیعدالتی، حق را برای حقدار فیصله کند. همچنان مسوولیت نهاد دولت و حکومت دفع مشکلات اقتصادی، فراهم کردن زمینه کار، پیشبرد امور روزانه شهروندان و مبارزه علیه فقر، گرسنهگی و بیکاری است. هیچ وقت و در هیچ مرحلهای از تاریخ وظیفه حکومتها و دولتهای مشروع، مسوول، پاسخگو و مردمسالار، تبلیغ مذهب و به زور بردن مردم به بهشت یا جهنم نبوده است. مگر اینکه دولت به معنای واقعی کلمه استبدادی، عوامفریب و بنیادگرا بوده باشد.
اما رفتارهای چهار ماه گذشته طالبان با مردم افغانستان، منطقه و جهان را ناامید کرده است. این گروه متعهد به عفو عمومیای که اعلام کرده بود، نیست. پس از عفو عمومی که قولش را داده بود، صدها نظامی پیشین بازداشت، شکنجه و کشته شدهاند. چند روز قبل رهبر این گروه بار دیگر هدایت داد که سربازان طالبان به عفو عمومی پایبند باشند. اما چند ساعت پس از هدایت او، ذبیحالله سیرت، افسر پیشین وزارت دفاع و یکی از نزدیکانش، در ولایت پروان بازداشت شدند. هیچ مکانیسم روشن و امیدوارکنندهای برای جلوگیری از این شکنجهها و قتلها وجود ندارد. زیرا جریان طالبان منجسم و واحد نیست و برای همین در محلات اغلب مستقل عمل میکنند.
عدهای تبلیغ میکردند که طالبان تغییر کردهاند. اما ماهیت طالبان تغییر نکرده است. طالبان از طریق اقدامات چند ماهه خود به عنوان صاحبان قدرت بار دیگر ماهیتشان را عیان و رو کردهاند. آنان فرمان دادهاند که شهروندان کشور موسیقی نشنوند، تاکسیرانان در موترهای خویش موسیقی پخش نکنند، زنان بدون محرم بیرون نشوند و سلمانها ریش مشتریان خود را کوتاه نکنند. به دنبال این فرمان، سربازان این گروه در خیابانهای کابل موترها را متوقف میکنند و برای رانندهها تذکر میدهند که فرمان طالبان مبنی بر نتراشیدن ریش و انتقال زنان بدون محرم را رعایت کنند، در غیر آن عاقبت بدی خواهند داشت. این فرمان به معنای سلب حق مسلم و اولیه یک انسان توسط طالبان است. این، دخالت یا وارد شدن به حریم و عرصه خصوصی انسانها است.
در حوزه عمومی شهروندان همچون افراد آزاد در مورد مسایل مرتبط به جامعه و خودشان گفتوگو میکنند. در حوزه خصوصی وفاق جمعی ممکن نیست. برای همین، شهروندان باید آزادی داشته باشند و بتوانند آنگونه که دوست دارند و انتخاب مینمایند و فکر میکنند که در شأن آنها است، زندهگی کنند. موجودیت حوزه خصوصی به عنوان یک ارزش اخلاقی و به عنوان یک نهاد تضمین کننده کرامت و آزادی دیگران و در نهایت برای زندهگی کردن مطابق احساس و سلیقه شخصی، حق مسلم انسانهای تمام جوامع است. این ارزش اخلاقی در جامعه زیر سلطه طالبان قدغن است. در حال حاضر این حق انسانی از همه مردم افغانستان گرفته شده است.
گروه طالبان در قلمرو خویش حاضر شدن به نماز جماعت را اجباری کرده است. طالبان برای تطبیق درست این مسأله در مساجد حاضری گذاشتهاند. بهتازهگی مسوولان امر به معروف و نهی از منکر طالبان در ولایت تخار یک مرد کهنسال و یک جوان را به خاطر حاضر نشدن در نماز جماعت زخمی کردهاند. اجباری ساختن عقیده و مراسم مذهبی، حتا منطق دروندینی ندارد و یک رفتار بدوی است.
جلوگیری از آموزش انسانها و فرق قایل شدن میان زن و مرد، نیز یک رفتار قبیلهای و بدوی است. پس از روی کار آمدن طالبان، مکتبها به روی دانشآموزان بسته شده است. این در حالی است که تمام مضامین و دروس مکتبها برای دانشآموزان براساس بینش اسلامی ترتیب شده است. اما فرهنگ قبیلهای و منطقهای طالبان مانع رفتن دختران به مکتب شده است. پنج ماه میشود که مکتبها به روی دختران کشور بسته و زمان و شروط باز شدن آن هنوز اعلام نشده است.
واقعیت این است که اسلام سیاسی و به خصوص گروه طالبان هیچ راهکار، برنامه و تخصصی برای ساختن یک جامعه سالم که در آن انسانها به سعادت برسند، ندارد. زیرا دولتداری یک مسأله تاریخی – زمینی است. باید این مسلک و دانش را فرا گرفت. باید آموزش دید و تجربه کسب کرد که این فقط از راه دانشگاه و تعقیب نظریات صاحبنظران ممکن است. اما گروه طالبان به جای توجه به این امر مهم، این تفکر را الحادی و غربی عنوان میکند. رهبری طالبان با آنکه از شکست ناشی از عدم آگاهی واقف است، اما همچنان مسوولیت را به گردن کفر و خارجیها انداخته است. ولی اصل مسأله این است که این جریان فکری و سلف آن، برنامهای برای حیات اجتماعی، زدودن فقر و فراهم کردن آسایش برای مردم ندارند. گروه طالبان و پیشینیان آن نمیتوانند مصداق تاریخی نشان بدهند. این مسأله یک توهم ویرانگر و غافلکننده است.
انسان قرن بیستویک نیازمند خردورزی است. امور جهان جدید با خرد پیش برده میشود. جوامع سالم کنونی از الگوها و تجربههای موفق انسانی تبعیت میکنند. جوامع سالم امروزی هزینههای زیادی را صرف فراگیری خرد، آموزش و پرورش دختران و بچههای خویش میکنند. اما این مهم حتا در مخیله مسوولان و حاکمان کنونی افغانستان نمیگردد. مسوولان و حاکمان کنونی افغانستان نه تنها برای پرورش خرد و تربیه نسل جدید هزینه نمیکنند که دروازههای مکتبها و آموزشگاهها را به روی فرزندان کشور بستهاند.
احیای بدویت
خلاف انتظار کشورهای منطقه و جهان و خلاف تبلیغ عدهای از حامیان و دوستداران داخلی و منطقهای طالبان، این گروه در حال احیای اصول و سنت بنیادگرایانه از دین است. طالبان، افغانستان را به ۱۴۰۰ سال قبل برگرداندهاند. در این اصول بنیادگرایانه تمایزی میان عرصه عمومی و خصوصی نیست. چیزی به نام عرصه خصوصی وجود […]
- نویسنده : حبیب حمیدزاده
- ارسال توسط : afghanistan
- 266 بازدید
- بدون دیدگاه