• امروز : جمعه, ۷ ثور , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
3

واشنگتن باید برای جنگ هم‌زمان با روسیه و چین آماده شود

  • کد خبر : 6872
  • 02 حوت 1400 - 6:07
واشنگتن باید برای جنگ هم‌زمان با روسیه و چین آماده شود

در شرایطی که بزرگ‌ترین تهاجم زمینی توسط روسیه از زمان جنگ جهانی دوم اروپا را تهدید می کند، مهم‌ترین سوال استراتژیک قرن بیست‌ویکم مطرح می‌شود: چگونه ایالات متحده می‌تواند دو قدرت بزرگ تجدیدنظرطلب، خودکامه و مجهز به سلاح هسته‌ای (روسیه و چین) را به طور هم‌زمان مدیریت کند؟ به گفته بسیاری از سیاست‌مداران و کارشناسان […]

در شرایطی که بزرگ‌ترین تهاجم زمینی توسط روسیه از زمان جنگ جهانی دوم اروپا را تهدید می کند، مهم‌ترین سوال استراتژیک قرن بیست‌ویکم مطرح می‌شود: چگونه ایالات متحده می‌تواند دو قدرت بزرگ تجدیدنظرطلب، خودکامه و مجهز به سلاح هسته‌ای (روسیه و چین) را به طور هم‌زمان مدیریت کند؟ به گفته بسیاری از سیاست‌مداران و کارشناسان دفاعی، پاسخ این است که واشنگتن باید واکنش خود به روسیه در اروپا را تعدیل کند تا بر تهدید بزرگ‌تر چین در اقیانوس هند و اقیانوس آرام تمرکز کند.
شاید اشتباه باشد.
ایالات متحده همچنان قدرت پیشرو در جهان با منافع جهانی است و نمی‌تواند بین اروپا و اقیانوس هند و اقیانوسیه یکی را انتخاب کند. در عوض، واشنگتن و متحدانش باید یک استراتژی دفاعی اتخاذ کنند که بتواند هم‌زمان روسیه و چین را بازدارد و در صورت لزوم شکست دهد.
در هفته‌های اخیر، بایدن چندین هزار نیروی امریکایی را برای تقویت جناح شرقی ناتو فرستاده است. وقوع جنگی بزرگ در اوکراین می‌تواند مرزهای بین‌المللی را پشت سر گذاشته و به تهدیدی علیه هفت متحد ناتو که با روسیه، بلاروس و اوکراین هم مرز هستند، تبدیل شود. افزون بر این، اگر ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه در اوکراین موفق شود، چرا باید در همان‌جا متوقف شود؟
پوتین آشکارا مایل است امپراتوری سابق روسیه را احیا کند و دیگر کشورهای آسیب‌پذیر اروپای شرقی-لهستان، رومانی یا کشورهای بالتیک- ممکن است هدف بعدی او باشند. تهاجم موفق روسیه به قلمرو متحد ناتو می‌تواند به معنای پایان اتحاد غربی و اعتبار تعهدات امنیتی ایالات متحده در سطح جهانی باشد.
تهدید چین نیز جدی است. دریاسالار فیلیپ دیویدسون، فرمانده سابق فرماندهی هند و اقیانوسیه ایالات متحده، پیش‌بینی کرد که چین می‌تواند ظرف شش سال آینده به تایوان حمله کند. این جنگی است که ایالات متحده ممکن است بازنده‌ی آن باشد. اگر چین موفق به تصرف تایوان شود، برای برهم‌زدن نظم تحت رهبری ایالات متحده در آسیا در مسیر خوبی قرار خواهد گرفت و چشم به اقدامی مشابه در سطح جهانی خواهد دوخت.
افزون بر این، همکاری روزافزونی میان روسیه و چین در حال شکل‌گیری است. با توجه به نشست این ماه بین پوتین و رییس‌جمهور چین شی جین پینگ، مسکو و پکن در حال ایجاد شراکت استراتژیک نزدیک‌تری از جمله در زمینه مسائل نظامی هستند. این دیکتاتورها می‌توانند حملات دوگانه به ساختار اتحاد ایالات متحده را به صورت هماهنگ پیش ببرند یا از فرصت پیش‌آمده در اثر غفلت ناشی از تهاجم طرف دیگر بهره ببرند. به عبارت دیگر، خطر جدی جنگ‌های هم‌زمان میان قدرت‌های بزرگ در اروپا و هند و اقیانوسیه وجود دارد.
برای رفع این مشکل، بسیاری پاسخ‌هایی را پیشنهاد کرده‌اند که عملی کردنشان آسان نیست. دولت بایدن در ابتدا امیدوار بود که روابط با روسیه را بر پایه‌ی ارتباطی «پایدار و قابل پیش‌بینی» بنا نهد تا بتواند بر چین تمرکز کند، اما پوتین ایده‌های دیگری داشت، از جمله وضعیتی که اکنون جهان در اوکراین شاهد آن است. متأسفانه، واشنگتن قادر به تشخیص سلسله‌مراتب ستیزه‌جویی‌های رقبای خود نیست.
برخی دیگر ابراز امیدواری کرده‌اند که واشنگتن بتواند این قدرت‌ها را از هم جدا کند یا حتا با روسیه در برابر چین همسو شود، اما این‌ها راه‌حل‌هایی واقع‌بینانه نیستند.
با این حال، دیدگاه نادرستی که اخیرا مورد پذیرش قرار گرفته این است که واشنگتن باید اقیانوس هند و اقیانوس آرام را به جای اروپا انتخاب کند. سیاست‌مداران و کارشناسان استدلال می‌کنند که ایالات متحده منابع لازم برای مقابله با روسیه و چین را ندارد. آن‌ها به قدرت چین و ثروت آسیا اشاره می‌کنند و استدلال‌شان این است که آسیا باید در اولویت باشد. در شرایطی که واشنگتن به سمت آسیا حرکت می‌کند، کشورهای ثروتمند اروپایی مانند آلمان باید برای دفاع از ناتو گام بردارند. در واقع، انتظار می‌رود استراتژی دفاع ملی دولت بایدن، که به دلیل بحران اوکراین به تعویق افتاده، بدون ارائه راه‌حل روشنی برای مشکل جنگ دو جبهه‌ای، بر چین تمرکز کند.
با این حال، یک استراتژی خوب بر پایه‌ و اساس اهداف روشن بنا نهاده می‌شود و اهداف واشنگتن حفظ صلح و ثبات در اروپا و آسیا است. منافع ایالات متحده در اروپا آن‌قدر مهم است که امکان بررسی آن‌ها تنها بین پوتین و متحدان اروپایی ایالات متحده ممکن نیست. در واقع، این اتحادیه اروپاست، نه آسیا، که بزرگ‌ترین شریک تجاری و سرمایه‌گذاری ایالات متحده به شمار می‌رود، و این عدم تعادل زمانی که چین (که ایالات متحده به دنبال جدایی اقتصادی بیشتر از آن است)، از معادله حذف شود، بسیار شدیدتر خواهد شد.
علاوه بر این، چین مانورهای نظامی در اروپا و خاورمیانه انجام داده است. رقابت نظامی با چین به معنای رقابت در سطح جهانی است، نه فقط در آسیا. افزون بر این، شی در حال ارزیابی عزم ایالات متحده است و واکنشی ضعیف در اوکراین ممکن است اقدام چین در مورد تایوان را محتمل‌تر کند.
افزون بر این، ایالات متحده فرانسه نیست. به دلیل محدودیت منابع، مجبور نیست در مورد امنیت ملی خود تصمیمات راه‌بردی ناخوشایندی اتخاذ کند. خلاصه این‌که روی دست گرفتن یک استراتژی دفاعی که فقط قادر به مدیریت یکی از رقبای قدرت‌مند ایالات متحده باشد (که از استراتژی دفاع ملی آینده انتظار می‌رود) محکوم به شکست است.
در عوض، ایالات متحده و متحدانش باید یک استراتژی دفاعی طراحی کنند که قادر به بازدارندگی و در صورت لزوم شکست روسیه و چین در بازه‌های زمانی متداخل باشد. مکث در رو کردن استراتژی دفاعی بایدن فرصتی را برای بازگشت به نقشه و حل این مسئله فراهم می‌کند.
مطمئنا، طراحی و پیش‌برد این نوع استراتژی چالش‌برانگیز خواهد بود، اما چند راه برای غلبه بر این ناممکن وجود دارد.
اول، واشنگتن باید هزینه‌های دفاعی را افزایش دهد. برخلاف کسانی که ادعا می‌کنند منابع محدود امریکا را به سمت انتخاب‌های سخت سوق می‌دهد، ایالات متحده می‌تواند هم‌زمان از روسیه و چین بیشتر هزینه کند. ایالات متحده ۲۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را در اختیار دارد در حالی که این رقم برای چین و روسیه مجموعا ۱۹ درصد است. امسال، ایالات متحده ۷۷۸ میلیارد دالر برای دفاع هزینه خواهد کرد در حالی که این رقم برای روسیه و چین تنها ۳۱۰ میلیارد دالر است.
علاوه بر این، ایالات متحده می‌تواند تا آن‌جا پیش برود که هزینه‌های دفاعی خود را دو برابر کند (در حال حاضر ۲و ۸ دهم درصد تولید ناخالص داخلی) و همچنان پایین‌تر از میانگین دوران جنگ سرد (نزدیک به ۷ درصد تولید ناخالص داخلی) خواهد بود. در واقع، با توجه به این‌که این جنگ سرد جدید به اندازه جنگ سرد قبلی خطرناک است، افزایش قابل توجهی در هزینه‌های دفاعی، با تمرکز بر فناوری‌های دفاعی در حال ظهور قرن بیست‌ویکم، ضروری است.
برخی ممکن است بر این استدلال تکیه کنند که دوران برتری اقتصادی ایالات متحده به دلیل رشد اقتصادی چین به پایان رسیده، اما ناکارآمدی‌های داخلی چین این عدم برتری را خنثا می‌کند. دیکتاتورهایی مانند شی، کنترل سیاسی را بر عمل‌کرد اقتصادی در اولویت قرار می‌دهند.
شی با سرکوب بخش خصوصی و منتفی کردن اصلاحات رفع موانع در حال تضعیف روال رشد چین است و دیپلماسی تهاجمی او روابط اقتصادی بین‌المللی را بر هم زده است. در نتیجه، اقتصاد پکن در حال رکود است. چشم‌انداز بلندمدت اقتصادی روسیه حتا از این هم بدتر است. به طور خلاصه، حتا اگر این رقابت استراتژیک جدید به یک مسابقه تسلیحاتی دو در مقابل یک تبدیل شود، احتمالا واشنگتن پیروز خواهد شد.
افزون بر این، ایالات متحده می‌تواند فعالانه متحدان خود در اروپا و اقیانوس هند و اقیانوس آرام را برای توسعه استراتژی دفاعی جهان آزاد رهبری کند. ایالات متحده و متحدان رسمی آن در معاهده نزدیک به ۶۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را در اختیار دارند و با هم، آن‌ها به راحتی می‌توانند این منابع را برای حفظ تعادل مطلوب قدرت نظامی علیه چین و روسیه به کار گیرند. اتحادهای رسمی قدیمی مانند ناتو در اروپا و اتحادهای دوجانبه در آسیا می‌توانند با قالب جدیدی مانند گفت‌وگوی چهارجانبه امنیتی مکمل هم شوند.
بنابراین، متحدان باید گام بردارند و برای دفاع از خود بیشتر تلاش کنند، اما اگر ایالات متحده اروپا را تهدید به ترک کند، آن‌ها به تنهایی موفق به انجام این کار نخواهند شد. در عوض، واشنگتن باید فعالانه رهبری را به عهده گیرد و از مدلی که واشنگتن در آن از متحدان دفاع می‌کند به مدلی که واشنگتن به متحدان کمک می‌کند تا از خود دفاع کنند، تغییر موضع دهد. این رویکرد باید شامل دخیل کردن متحدان کلیدی در برنامه‌ریزی نظامی، تقسیم مسئولیت‌ها و ایجاد تقسیم کار منطقی برای دستیابی به تسلیحات باشد.
متحدان اروپایی باید در بخش نیروهای زره‌پوش و توپخانه سرمایه‌گذاری کنند،‌ و در کنارش متحدان آسیایی مین‌های دریایی، موشک‌های هارپون و زیردریایی‌ها را خریداری کنند. ارتش ایالات متحده باید اروپا را در اولویت قرار دهد و در کنار آن نیروی دریایی ایالات متحده اقیانوس هند و اقیانوس آرام را در اختیار بگیرد و نیروی هوایی قدرت‌مندتر ایالات متحده نقش مهمی در هر دو صحنه بازی کند. علاوه بر این، ایالات متحده باید قابلیت‌های استراتژیک مانند چتر هسته‌ای، قابلیت‌های حمله متعارف جهانی، از جمله موشک‌های مافوق صوت و اطلاعات، مراقبت و شناسایی را فراهم کند.
در نهایت، در صورت لزوم، واشنگتن همیشه می‌تواند به شیوه‌نامه‌های جنگ سرد خود رجوع کرده و برای جبران مزیت‌های محلی و متداول رقبای خود بیشتر به سلاح‌های هسته‌ای تکیه کند. حضور تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی ایالات متحده در اروپا برای چندین دهه به بازدارندگی ارتش سرخ عظیم شوروی کمک کرد. به طور مشابه، ایالات متحده می‌تواند برای ارعاب و به عنوان آخرین چاره، برای خنثا کردن تهاجم آبی خاکی چین به تایوان یا حمله تانک‌های روسیه به اروپا به حملات هسته‌ای غیراستراتژیک تهدیدآمیز تکیه کند.
مطمئنا، بازدارندگی هسته‌ای خطراتی به همراه خواهد داشت، اما سلاح‌های هسته‌ای نقش اساسی را در استراتژی دفاعی ایالات متحده برای سه چهارم قرن ایفا کرده‌اند و احتمالا در دهه‌های آینده نیز این نقش را ادامه خواهند داد.
ارعاب هم‌زمان چین و روسیه آسان نخواهد بود، اما بهتر از این تصور واهی است که واشنگتن می‌تواند با خاطر آسوده با یکی از دو رقیب بزرگ خود مقابله کند. فرانکلین روزولت، رییس‌جمهور سابق ایالات متحده، در طول جنگ جهانی دوم پیروزی تنها در یک صحنه را انتخاب نکرد. بایدن باید از او الگو بگیرد و برای دفاع از منافع ایالات متحده در اروپا و هند و اقیانوس آرام هم‌زمان برنامه‌ریزی کند.
مترجم:‌ شریفه عرفانی

لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=6872
  • نویسنده : متیو کرونیگ، معاون مرکز استراتژی و امنیت اسکوکرافت شورای آتلانتیک.
  • ارسال توسط :
  • منبع : متیو کرونیگ،‌ Foreign Policy
  • 291 بازدید
  • بدون دیدگاه

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.