کابینه حکومت طالبان به تازهگی کمیسیونی را ایجاد کرده که وظیفه آن صحبت با رهبران و سیاستمداران آواره افغانستان به منظور برگشت به کشور است. کارشیوه و امتیاز طالبان برای رهبران سیاسی پس از برگشت مشخص نیست؛ اما با توجه به سیاستگذاریهایشان در هفت ماه اخیر، میتوان گفت که آنان برای رهبران سیاسی بیرون از کشور فقط حق زندهگی در درون افغانستان قایل هستند. در برابر آن، حکومت سرپرست طالبان از آنان خواستار تأیید و تصدیق امارت و حاکمیت خود است تا از این طریق طالبان برای جهان بگویند که ما زمینه برگشت همه مخالفان خود را فراهم کردهایم و آنان هم با حاکمیت و اصولی که ما جاری ساختهایم مشکل ندارند و در نتیجه حاکمیت ما مشروع است و حق ما است که جهان ما را به رسمیت بشناسد. بنابراین، برگشت احتمالی بعضی از سیاستمداران به منظور اشتراک و سهم گرفتن در تصامیم ملی نخواهد بود.
برگشت رهبران سیاسی
در یک نیمنگاه میتوان گفت به چند دلیل امکان برگشت سیاستمداران، فعالان رسانهای و اهل فرهنگ به افغانستان ممکن نیست. اول، در حاکمیت طالبان زمینه فعالیت برای روایت دیگران وجود ندارد. طالبان با چنگ و دندان به امور افغانستان چسپیدهاند و عمیقاً متعهد به تطبیق روایت سفت و سخت خویش هستند. آنان به هواداران احمدشاه مسعود اجازه ندادند که در ۱۸ سنبله، مراسم سالگرد ترور او را برگزار کنند. نه تنها این مراسم امسال برگزار نشد که در مواردی افراد وابسته به طالبان عکسهای او را پاره و سنگ قبرش را چندین بار تخریب کردهاند. همچنان براساس گزارشها طالبان از برگزاری سالیاد کشته شدن عبدالعلی مزاری نیز جلوگیری کردهاند. بعضی از چهرههای رسانهای طالبان به تکرار از او به عنوان «قاتل» یاد کردهاند. این وضعیت بالای دیگر گروههای سیاسی و قومی نیز اعمال شده است. در چنین وضع و حالی رهبران سیاسی اقوام غیرپشتون دلیلی برای برگشت به کشور ندارند؛ مگر اینکه شکست مطلق و در نتیجه بیعت و وفاداری خویش را به طالبان اعلام کنند.
برگشت فعالان رسانهای
محدودیت رسانهها یکی از مورادی است که پس از برگشت طالبان به قدرت هر روز شدیدتر میشود. تحلیلگران سیاسی و وجدانهای بیدار و آزاد افغانستان که پس از روی کار آمدن طالبان از کشور بیرون شدهاند، در داخل کشور در معرض خطر واقعی بودند. زیرا طالبان تا هنوز چندین چهره آزاد و فرهنگی را به دلیل انتقاد علیه حکومتداری خود بازداشت و زندانی کردهاند. متأسفانه کسانی را که آنان بازداشت و زندانی کرده پس از آزادی دیگر به رسانهها برنگشتهاند و این میرساند که طالبان از منتقدان خویش برای سکوت کردن و دست کشیدن از انتقاد، تعهد کتبی میگیرند. از این جهت، این آوارهگان در وضع کنونی که محدودیت بیداد میکند و مجالی برای بیان علیه شداید موجود نیست، دلیلی برای برگشتن به کشور ندارند.
برگشت فرهنگیان
فرهنگیان (نویسندهگان، شاعران و فعالان مدنی) نیز در چنین وضعی به سر میبرند. پس از روی کار آمدن طالبان دیگر چیزی به نام حوزه عمومی و خصوصی وجود ندارد. دیگر ممکن نیست کسی در کافهای یا انجمنی با خیال راحت بنشیند و در مورد دموکراسی، اعمال منفی جریان حاکم و دیگر ارزشهای انسانی آزادانه سخن بگوید. چون طالبان گروهی را با یونیفورم مشخص به نام امر به معروف و نهی از منکر هر روز به درون اجتماعات مردم میفرستند تا از طرز لباس پوشیدن، عبادات و در کل رفتارهای روزمره آنان نظارت کند. مثلاً طالبان نه تنها کسبوکار زنان آرایشگر را که پیرایشگاههای مردانه را نیز غیراسلامی اعلام کرده و در نتیجه درب آنها را بستهاند. سخن و واقعیت اصلی افغانستان کنونی را بیان کردن، ممکن است سر جماعت فرهنگی و حتا اطرافیان آنان را به باد نیستی بدهد.
بنابراین، رهبران سیاسی، فعالان رسانهای و نیروی فرهنگی جامعه از فکر کردن به برگشت به افغانستان در شرایط کنونی به وحشت میافتند. چون بخش باقیمانده این صنفهای اجتماعی فقط به بیرون شدن از کشور فکر میکنند. زیرا از برقراری یک نظمی که در آن مجال نفس کشیدن باشد، همه ناامید هستند.
تمام گروههای سیاسی و مسلح در افغانستان پس از تصرف کابل مرتکب یک اشتباه غیرقابل جبران شدهاند و آن اینکه تصور میکردند فتح کابل پایان کار است و کسی که سلاح به دست دارد حاکمیت مطلق از آن او است و دیگر کسی را توان مقابله با آن نیست. تفاوت طالبان با دیگر گروههای سیاسی که کابل را تصرف کردهاند در این است که اینها نوبت دومشان است که مرتکب این اشتباه شدهاند. وزیر خارجه حکومت طالبان در فرصتهایی که برایش دست میدهد، وضعیت را در افغانستان «گل و گلزار» تعریف میکند. او امنیت را در کشور سراسری توضیح میدهد و از برقراری صلح واقعی سخن میگوید. در حالی که صلح فقط نبود انفجار و انتحار و درگیریهای مسلحانه (هرچند همین اکنون در موقعیتهای مختلف کشور درگیری وجود دارد) نیست. یک نویسنده ایرانی چند روز بعد از سقوط افغانستان به دست طالبان مطلبی با عنوان «حکومت/امارت اسلامی و فقدان ایده صلح» نوشت. نویسنده توضیح داده بود که منظور از صلح فقط عدم درگیری نظامی میان طرفها نیست. چون طرفها ممکن است در یک مرحله به دلایل مختلف میلی به جنگ نظامی نداشته باشند؛ مثلاً به دلیل عدم توانایی به آتشبس موقتی تن بدهند و در این هنگام براساس مصالح زمانه از درگیری نظامی پرهیز کنند، ولی از روشهای دیگر تدارک ادامه درگیری را در آینده ببینند. برای همین، زمانی دولتی، گروهی یا نهادی را صلحطلب میتوان گفت که نه تنها نظریه جنگ ندارد؛ بلکه به جای ایده جنگ ایدهای برای صلح خلق میکند و در عمل به آن وفادار است. طالبان اگر خواستار برگشت سیاستمداران و در کل ختم منازعه در افغانستان هستند، باید مکانیسم عملی خویش را با مردم و جهان شریک کنند. در حالی که چنین چیزی در رفتار آنان دیده نمیشود.
راه حل پیشنهادی مردم، رهبران سیاسی و جهان
کدام چشم و وجدان بینا است که این حجم از مصیبت ناشی از هرجومرج، بیقانونی، خودسری، انحصار و نفرتپراکنی قومی و گروهی را در داخل کشور نبیند. واقعیت این است که همه طرفها و مردم عام با بنیادگرایی، احیای یک نظم بسیار تنگنظر، تعصب و افراطگرایی لجامگسیخته روبهرو هستند و قبل از عبور از این مرحله کسی در مورد برگشتن به افغانستان فکر نخواهد کرد. خود طالبان این را بهتر از دیگران درک کردهاند. برای همین ایده عودت مهاجران به کشور یک کار نمایشی و عوامفریبی است. این شیوه موفق برای معضلات کلان ملی نبوده است و اکنون نیز نخواهد بود. شاید عدهای از سیاستمداران و رهبران فاسد دوره جمهوری که خانههای مجلل، سرمایههای هنگفت و کسبوکارشان در کشور مانده و تعطیل شده است، برای حفظ سرمایه خویش با طالبان وارد گفتوگو شوند و سرانجام به کشور برگردند و یک زندهگی که در آن فقط بخورند و سکوت کنند، داشته باشند. با این هم، حتا اگر تمام رهبران سیاسی پیشین به کشور برگردند، باز هم مشکل اصلی کشور حل نخواهد شد. زیرا آوارهگی رهبران سیاسی نگرانی مردم نیست. مردم از آنان احساس انزجار و نفرت میکنند. بنابراین، کسانی که به آینده کشور و یک جامعه آزاد که در آن همه حق حیات، گفتن و فعالیت سیاسی و فرهنگی داشته باشند، باور دارند، به این درخواست طالبان تن نخواهند داد. مگر اینکه طالبان به یک مسأله اساسی که قابل قبول برای جهان، همسایههای افغانستان و البته خود مردم باشد، تن بدهند و آن چیزی نیست غیر از ایجاد یک نظم سیاسی غیرمتمرکز، تشکیل حکومت فراگیر، مشارکت واقعی زنان، آزادی مطبوعات و فعالیت آزاد احزاب سیاسی. راه حل برای بازگشت همه طیفهای اجتماعی که بعد از حاکمیت طالبان کشور را ترک کردهاند، این است که در گام نخست طالبان از رفتارهای خودسرانه و کشتار مردم جلوگیری کنند و بعد از آن به مشارکت واقعی، برگزاری انتخابات، تشکیل نظام فراگیر و مهمتر از همه به آزادی به معنای واقعی کلمه تن بدهند. آن وقت دیگر نیازی به ایجاد کمیسیون عودت نیست. آن وقت همه روشنفکران، سیاستمداران و متخصصان خودشان برخواهند گشت؛ چون کم نیستند از این دسته که همین اکنون دلهایشان برای برگشتن به کشور میتپند.
طالبان خواهان بیعت هستند
کابینه حکومت طالبان به تازهگی کمیسیونی را ایجاد کرده که وظیفه آن صحبت با رهبران و سیاستمداران آواره افغانستان به منظور برگشت به کشور است. کارشیوه و امتیاز طالبان برای رهبران سیاسی پس از برگشت مشخص نیست؛ اما با توجه به سیاستگذاریهایشان در هفت ماه اخیر، میتوان گفت که آنان برای رهبران سیاسی بیرون از […]
- نویسنده : حبیب حمیدزاده
- ارسال توسط : afghanistan
- 251 بازدید
- بدون دیدگاه