• امروز : جمعه, ۷ ثور , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
1

ظهور، توسعه و افول سیستم رسانه‌‌ای در افغانستان

  • کد خبر : 11717
  • 12 دلو 1402 - 8:31
ظهور، توسعه و افول سیستم رسانه‌‌ای در افغانستان

هدف این نوشته، شرح شکوفایی سیستم‌ رسانه‌ای در افغانستان میان سال‌های ۲۰۰۱-۲۰۲۱ است. افغانستان در دو دهه گذشته شاهد رشد سریع رسانه‌ها بود. برآیند این رشد سریع، حوزه عمومی باز و توسعه‌یافته‌ رسانه‌ها براساس مقیاس‌های منطقه‌ای بود. چنین رشد سریعی موجب شد تا رسانه‌ها و کارکرد‌های آن به یکی از پردامنه‌ترین بحث‌ها در گفتمان‌های ملی […]

هدف این نوشته، شرح شکوفایی سیستم‌ رسانه‌ای در افغانستان میان سال‌های ۲۰۰۱-۲۰۲۱ است. افغانستان در دو دهه گذشته شاهد رشد سریع رسانه‌ها بود. برآیند این رشد سریع، حوزه عمومی باز و توسعه‌یافته‌ رسانه‌ها براساس مقیاس‌های منطقه‌ای بود. چنین رشد سریعی موجب شد تا رسانه‌ها و کارکرد‌های آن به یکی از پردامنه‌ترین بحث‌ها در گفتمان‌های ملی تبدیل شود. با این حال، کم‌تر اتفاق افتاده ‌است که تعریفی دقیق و مشخص از «رسانه‌ها» به معنای علمی آن ارایه شود. علاوه بر آن، رسانه‌ به‌عنوان زیربنای حوزه عمومی درک و صورت‌بندی نشده و از نقش آن در تولید حوزه‌های عمومی پرسیده نشده ‌است.
این نوشته تلاش می‌کند این خلا را پر کند و به این پرسش که «رسانه‌ها» در معنای دقیق علمی و مفهومی آن چیست، پاسخ دهد. در این نوشته‌ پیشنهاد می‌شود که به عوض کلمه‌ «رسانه‌ها»، از اصطلاح «سیستم‌ رسانه‌ای» استفاده شود تا به‌هم‌پیوسته‌گی‌ها و پیچیده‌گی‌ها بهتر درک شود. این نگاه نو کمک می‌کند تا نقش سیستم‌ رسانه‌ای به‌عنوان رکن رکین تولید حوزه‌های عمومی در افغانستان بهتر فهمیده و امکانات توسعه‌ اجتماعی بهتر دیده شود.
این نوشته دارای دو بخش است. بخش اول به کارگزاران، ساختار‌ها و فرایند‌ها در سیستم‌ رسانه‌ای و حوزه عمومی افغانستان می‌پردازد. بخش دوم به تاثیر مثبت و منفی این سه بر توسعه‌ اجتماعی در بیست سال گذشته اختصاص داده شده ‌است.
در ابتدا، تمرکز مطالعات رسانه بر تأثیرات فردی رسانه‌ها بود و به زیرساخت‌های پیچیده‌تر رابطه‌های تعاملی کم‌تر توجه شده بود. در ادامه، دیدگاه سیستمی (سیستم رسانه) با برجسته کردن تعاملات و ارتباطات پیچیده بین رسانه‌ها، جامعه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و تأثیرات متقابل آن‌ها، به اهمیت این مهم افزود. بیتی شنایدر، پژوهشگر آلمانی حوزه ارتباطات، معتقد است که اصطلاح یا دسته‌ «سیستم رسانه‌ای» رسانه‌ها را صرفا به‌عنوان ابزار و آلات تخنیکی معرفی نمی‌کند، بلکه آن‌ها ‌را به‌عنوان نهاد‌های اجتماعی که به شکل‌های مختلف در شرایط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در هم تنیده شده‌اند و بر آن‌ها تاثیر می‌گذارند، تعریف می‌کند. لازمه‌ چنین نگاهی، بررسی ابعاد حقوقی، سیاسی و تکنولوژیکی رسانه‌ها‌ و فورم‌های متعدد‌شان (به شمول رسانه‌های چاپی، نشراتی و آنلاین) در بستر مشخص‌‌شان‌ است. به باور پژوهشگر آلمانی دیگر، باربارا توماس، سیستم رسانه‌ای می‌تواند در سطوح بزرگ، میانه و کوچک و نیز ارتباط میان این سه سطح بررسی شود. بر همین اساس، این سه سطح سیستم رسانه‌ای افغانستان در این مقاله به بررسی گرفته می‌شود. ابتدا در سطح بزرگ، چارچوب‌های اقتصادی، سیاسی و تاریخی رسانه‌ها، سپس در سطح میانه ساختار و پیکربندی رسانه‌ها و در نهایت در سطح کوچک، کارگزاران (خبرنگاران و مخاطبان)‌ به بررسی گرفته ‌می‌شود.
تحولات تاریخی
افغانستان دارای تاریخ ۱۵۰ ساله رسانه است. اولین روزنامه در ۱۸۷۳ تاسیس شد، اما تا سال ۱۹۲۳ که قانون اساسی جدید در جمع اصلاحات امان‌الله (۱۹۱۸-۱۹۲۹) به تصویب رسید، زمان گرفت تا به رسانه‌های چاپی مجال ظهور بیش‌تر داده شود. در نتیجه‌ این اصلاحات، بیست روزنامه‌ عمدتا دولتی پس از ۱۹۲۳ شروع به کار کردند. در سال ۱۹۲۵، نشرات رادیویی با تاسیس رادیویی دولتی به نام «رادیو افغانستان» که ابتدا تنها در کابل قابل دسترس بود، شروع به کار کرد. با این حال، این اصلاحات اسباب مخالفت جدی حلقات محافظه‌کار که اصلاحات را اقدامات «غربی و فساد‌آلود» می‌خواندند را فراهم کرد و شاه را بالاخره به تبعید در ۱۹۲۹ مجبور ساخت. بعدها، اولین آژانس خبری دولتی، آژانس خبری باختر، در ۱۹۳۳ تاسیس شد. در همان زمان‌، رادیو در بخش‌های گسترده افغانستان قابل دسترس شده ‌بود. با این حال، رادیو تلویزیون ملی بعدا در ۱۹۷۸ تاسیس شد. بدین‌گونه، افغانستان تا سال ۲۰۰۱ صرفا تجربه‌ اندکی در رسانه‌های مستقل داشت. بیش‌تر این رسانه‌ها دولتی بودند و تحت کنترل دایم حکومت. تعلیمات خبرنگاری/‌ژورنالیسم عمدتا به وسیله‌ گروه‌های ایدیولوژیک و سیاسی که ژورنالیسم را وسیله‌ای برای بیان منافع‌شان می‌دیدند، تهیه می‌شد.
با این حال، در تاریخ افغانستان دو مقطع کوتاه بود که رسانه‌های چاپی دولتی مجال ظهور یافتند. اولین برهه، سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۲ زمانی بود که حکومت وقت امکان انتخابات نسبتا آزاد را فراهم کرد و پارلمانِ لیبرالی برگزیده شد. آن پارلمان جدید قانونی را که آزادی بیان و آزادی رسانه‌ها را به رسمیت شناخته‌ بود، به تصویب رساند. چنین اقدامی باعث ظهور چندین روزنامه مستقل دولتی شد. با این حال، آن دوره در سال ۱۹۵۳ وقتی به پایان رسید که حکومت جدید رسانه‌های غیردولتی را به دلایل سیاسی ممنوع اعلام کرد. مقطع دوم رسانه‌های مستقل در افغانستان با تصویب قانون اساسی جدید در سال ۱۹۶۴ که به اصطلاح «دهه دموکراسی» را رقم زد، آغاز شد. با این حال، کودتای نظامی ۱۹۷۳ نه‌تنها سلطنت دو‌صد‌ساله که تلاش‌ها برای نهادینه کردن آزادی رسانه‌ها را نیز پایان بخشید و پس از آن تا سال ۲۰۰۲ که آزادی بیان و آزادی رسانه‌ها دوباره به میدان آمد، رسانه‌های دولتی مستقلی در کشور وجود نداشت.
توسعه‌ رسانه‌ها از سوی کارگزاران بین‌المللی
حمایت و توسعه‌ سیستم رسانه‌ها توسط کارگزاران بین‌المللی، بخش مهمی از برنامه بازسازی افغانستان بین ۲۰۰۱ -۲۰۲۱ بود. هدف اصلی نیز ایجاد سیستم رسانه‌ای فنی بود که بتوانند «به‌عنوان ستونی برای حمایت از روند بازسازی» عمل کند‌. پیش‌فرض اصلی این فعالیت‌های حمایوی این بود: «ارتباطات میان‌اجتماعی بین گروه‌های مختلف جامعه» می‌تواند به‌عنوان فاکتور ثبات‌بخش در روند بازسازی افغانستان عمل کند. البته قرار بود رسانه‌ها، کارکرد اطلاع‌رسانی خود را داشته ‌باشند و از طریق «کارکرد ملت‌سازی» عمدتا «هویت و وحدت ملی»‌ را تقویت کنند. اهداف حمایت کارگزاران بین‌المللی از رسانه‌ها در «اعلامیه سمینار بین‌المللی درباره توسعه‌ رسانه‌های آزاد و کثرت‌گرا در افغانستان» که شامل نقشه‌ راهی برای افغانستان می‌شد، به‌گونه‌ واضح درج شده‌ است. بر‌اساس این نقشه‌ راه، موارد ذیل از اهداف حمایت کارگزاران بین‌المللی از رسانه‌هایند:
نهادینه‌سازی چارچوب حقوقی‌ برای رسانه‌ها و حمایت و حفاظت از رسانه‌های آزاد به وسیله‌ آن؛
توسعه‌‌ زیربناهای رسانه‌‌ای؛
تحول مثبت رسانه‌های دولتی و رسانه‌های همه‌گانی مستقل از سیاست در سطح کشور؛
حرفه‌ای‌سازی ژورنالیسم و تشکیل و همکاری اتحادیه‌های خبرنگاری و تجارتی تا خبرنگاران بتوانند برای حقوق‌شان بایستند.
بر این اساس، از سال ۲۰۰۲ بدین سو، سیستم رسانه‌ای افغانستان به وسیله‌ کارگزاران بین‌المللی و از طریق اهداف و راهبردهای مختلف حمایت شده‌ است. در بیست سال پسین، شبکه‌ پیچیده‌ای از بازیگران در تقویت دموکراسی به‌گونه‌ عام و سکتور رسانه‌ای افغانستان به‌گونه‌ خاص فعال بودند. از برجسته‌ترین این بازیگران، آژانس توسعه‌ بین‌المللی ایالات متحده‌ امریکا، کمیسیون اتحادیه اروپا و اداره توسعه‌ بین‌المللی انگلستان بودند. بعضی از سفارت‌‌خانه‌های کشورهای اروپایی و نهادهای حمایوی کوچک‌تری مثل انستیتوت گوته و بنیاد هانریش بول نیز در سطح کوچک‌تری نقش داشتند. آژانس توسعه‌ بین‌المللی ایالات متحده‌ امریکا به دلیل بیش‌ترین سرمایه‌گذاری مخصوصا در بخش رسانه‌های خصوصی، به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی قلمداد می‌شود. این نهاد اهداف اصلی حمایت از سکتور رسانه‌ها را «تقویت چارچوب‌های حقوقی رسانه‌ای به سبک غربی» و توسعه‌ خدمات نشراتی مستقل با ماموریت «افزایش آگاهی و آموزش مردم افغانستان در رابطه به موضوعات و تحولات مهم ملی» عنوان کرده‌ است. انترنیوز که منابع مادی فراوانی در اختیار داشت، عمدتا به‌عنوان نهاد تطبیق‌کننده‌ همکار آژانس توسعه‌ بین‌المللی ایالات متحده‌ امریکا در این میان عمل می‌کرد. برآیند حمایت بین‌المللی از رسانه‌ها در افغانستان، لیبرال‌سازی قوانین رسانه‌ای و گسترش سریع نهاد‌های رسانه‌ای بود که به نوبه‌ خود منجر به افزایش سریع خدمات رسانه‌ای شد‌.
قانون رسانه‌ها
آخرین قانون اساسی افغانستان (مصوبه‌ ۲۰۰۴)‌ آزادی‌های حقوقی رسمی و اساسی را به رسانه‌ها می‌داد. این قانون اساسی هر نوع سانسور از سوی دولت را ممنوع اعلام کرد و اصول آزادی بیان و آزادی رسانه‌ها را به رسمیت شناخت. بر‌اساس ماده ۳۴ این قانون اساسی، «آزادی بیان از تعرض مصون است.» علاوه بر آن، این قانون اساسی با به رسمیت شناختن کنوانسیون‌های بین‌المللی مثل اعلامیه جهانی حقوق بشر – که در مقدمه قانون اساسی صفحه یکم آمده است – در جهت تقویت بهتر آزادی بیان قرار داشت. از سوی دیگر اما [بعضی] حقوق در ماده‌ سوم این قانون اساسی مبنی بر این‌که «هیچ قانونی نمی‌تواند مخالف معتقدات و احکام دین مقدس اسلام باشد»‌ محدود شده ‌است. چون این ماده وضاحت کافی ندارد، مدلول آن مبهم است و به نوبه‌ خود به «تفسیر سوبژکتیو» میدان می‌‌دهد و به این ترتیب کمک می‌کند تا چارچوب ارزش‌ها در افغانستان بتواند به‌عنوان مبنای محدودیت بر آزادی رسانه‌ها‌ شناخته شود.
چارچوب حقوقی [مشخص‌تر] رسانه‌ها در افغانستان، قانون رسانه‌های همه‌گانی بود. این قانون چهار بار توسط پارلمان میان سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ بازنگری شد (مارچ ۲۰۰۲، اپریل ۲۰۰۴، جنوری ۲۰۰۶ و آگست ۲۰۰۸). آخرین نسخه‌ آن توسط رییس جمهور در سال ۲۰۰۸ توشیح شد. این نسخه‌ نهایی قانون، دارای ۱۰ فصل و ۵۰ ماده است و از آن به دلیل پیکربندی آزادش به‌عنوان «آزادترین قانون رسانه‌ها»‌ در مقایسه با همسایه‌گان افغانستان یاد می‌کنند. این قانون تمام قوانین قبلی را که سانسور را جواز می‌داد، ملغا اعلام کرد. این قانون تصریح می‌کند‌:‌ «رسانه‌ها و مطبوعات آزاد‌ند. هر افغان دارای حق آزادی بیان و نیز حق اظهار نظر آزادانه به‌شکل گفتاری، نوشته، عکس و یا…»
قانون رسانه‌های همه‌گانی افغانستان از سه نهاد به‌عنوان تنظیم‌کننده پالیسی‌‌های رسانه‌ای یاد می‌کند.
بر‌اساس ماده چهل‌و‌یکم، شورای عالی رسانه‌ها مسوول «طرح و تصویب پالیسی دراز‌مدت رسانه‌ای» است. عمده‌ترین بهبودی که در نسخه‌ ۲۰۰۸ این قانون آمد‌، واگذاری ریاست این شورا از وزیر اطلاعات و فرهنگ به انتخابات آزاد میان ۱۳ عضو شورا‌ست. دو نهاد دیگر ذکر‌شده در این قانون، عبارتند از:
کمیسیون رسانه‌های همه‌گانی (هفت عضو که در پاراگراف چهارم ماده ۴۱ تسجیل یافته) مسوول «بررسی فعالیت‌های رسانه‌‌های همه‌گانی»، اعطای جواز و «پیامد‌های حقوقی تخلف حقوق شخصی توسط رسانه‌ها»‌ شده ‌است.
همچنین کمیسیون رادیو تلویزیون ملی افغانستان (مندرج در پاراگراف سوم، ماده چهل‌و‌دوم)‌ که مسوول تنظیم ساختار رادیو تلویزیون ملی است. رییس رادیو تلویزیون ملی عهده‌دار ریاست همزمان این کمیسیون است.
این قانون به دلیل احکامی که «امکان تفسیر‌های وسیع» دارد و «احکام مبهم»، به‌عنوان قانون ناتکمیل شناخته می‌شود. علاوه بر آن،‌ ماده‌ ۴۵ این قانون تمام مواد رسانه‌ای را که در مخالفت با «اساسات اسلام یا ادیان دیگر» باشد یا به اهانت شخصیت‌ها بپردازد را در ارتباط به مساله کفرگویی ممنوع اعلام کرده‌ است. این رویکرد از یک سو به مشروعیت‌‌بخشی به محدودیت‌‌های دولت و از سوی دیگر به خودسانسوری شدید خبرنگاران منتهی می‌شود.
اقتصاد رسانه‌ها
دنیل هالین و پاولو مانچین، دو پژوهشگر امریکایی که یکی از بزرگ‌ترین پژوهش‌ها را پیرامون سیستم رسانه‌ها انجام داده‌اند، معتقدند که توسعه‌ جهانی و تسلط مفاهیم بازارگرا که عمدتا دنبال منفعت‌افزونی‌اند، باعث تغییر ساختاری‌ای شده است که اغلب به تقارب سیستم‌های رسانه‌‌ای در سطح کشورها منتهی می‌شود. این دو پژوهشگر تجاری ‌شدن رسانه‌ها را اصلی‌ترین فاکتور در این روند می‌دانند و از آن به‌عنوان تشدید تاثیرات اقتصادی بر رسانه‌ها و تولیدات رسانه‌ای که عمدتا به وسیله‌ صنعت تبلیغات ممکن شده ‌است، یاد می‌کنند. تمایل به عواید ناشی از تبلیغات‌، باعث شده‌ است تا رسانه‌ها به‌گونه‌ فزاینده‌ای به تولید برنامه‌هایی سرگرم‌‌کننده و تفریحی بپردازند که مورد توجه توده‌ها قرار می‌گیرند؛ چون این برنامه‌ها امکان جلب بیش‌ترین مخاطب که برای تبلیغات مهم است را فراهم می‌کن‍ند. این تمایل یک‌سویه به سوی ذوق عامه باعث خلق فشاری شده ‌است که به وسیله‌ آن رسانه‌ها «تمایل فزاینده‌ای به چرخش از رسالت آموزشی و اطلاعاتی به برنامه‌های سرگرمی و تفریحی پیدا کرده‌اند.» چنین گرایشی در سیستم رسانه‌ای افغانستان در سال‌های اخیر مشاهده می‌شد. این گرایش مشخصا به وسیله‌ بازیگران بین‌المللی که به تقویت شدید نهاد‌های خصوصی رسانه‌ای پرداختند، سرعت گرفته ‌بود. استدلال این بازیگران بین‌المللی این بود: ساز‌و‌کار‌های بازار به احتمال زیاد به تنوع رسانه‌ای منتهی می‌شود. تاسیس سکتور خصوصی رسانه‌ها در ۲۰۰۳ شروع شد و باعث ایجاد تنوع چشم‌گیر رسانه‌ها و تبدیل آن به صنعت در حال رشد شد. در سال ۲۰۱۰، صنعت رسانه ۹۵ میلیون دالر درآمد داشت که تقریبا میان ۳۰ تا ۵۰ میلیون آن را سود این رسانه‌ها تشکیل می‌داد. با این حال استقلال اقتصادی پایدار رسانه‌ها بدون دریافت اعانه یا سبسایدی، همچنان یکی از اصلی‌ترین چالش‌‌‌های فراروی رسانه‌ها در افغانستان بود. با این حال هیچ روش آزموده‌ای برای حل آن وجود نداشت و امکان چندانی برای دست‌یافتن به استقلال اقتصادی رسانه‌‌ها در آینده‌ قابل‌ پیش‌بینی به دلیل وضعیت اقتصادی عمومی کشور نبود. دلیل اصلی این امر این بود که سرعت روند متنوع شدن رسانه‌ها به‌مراتب بیش‌تر از توسعه‌ اقتصادی مجموعی کشور اتفاق افتاده بود. به رغم حمایت اقتصادی فراوانی که افغانستان در دو دهه گذشته از خارج دریافت می‌‌کرد، این کشور همچنان یکی از فقیرترین کشور‌های جهان بود. دلیل آن بی‌ثباتی سیاسی، مدیریت ضعیف، سیستم‌های صحی و آموزشی ضعیف، فرصت‌های کاری کم و در نهایت فقر گسترده بود. امکان رشد صنعت تبلیغات در شرایطی که اقتصاد بزرگ کشور ضعیف بود، وجود نداشت. به همین دلیل، بیش‌تر رسانه‌ها همچنان بر کمک‌های خارجی متکی بودند.
منفعت «طاقچه‌ کوچک بازار تبلیغات» که در سال‌های اخیر در افغانستان پا گرفت و مخصوصا تبلیغات شرکت‌های مخابراتی بزرگ و بانک‌ها را نشر می‌کرد، به جیب گروه‌‌های رسانه‌ای بزرگ می‌رفت. با این حال، رقابت بر سر سهم از منفعت تبلیغات به این معنا نیز است که بسیاری از رسانه‌ها به عوض پرداختن به کارکرد‌‌های اجتماعی‌شان، به دنبال سود راه افتند. مخصوصا رسانه‌های تجارتی که تقریبا یک سوم مخاطبان را تحت پوشش قرار می‌دهند، با تکیه بر برنامه‌های تفریحی مورد پسند عامه و هزینه اندک، این برنامه‌ها را به‌تدریج به عوض «ایده‌آل‌های برنامه‌ریزی معطوف به تقویت آگاهی عامه و در قالب برنامه‌های درآمدزا» بر کرسی نشاندند.
۲. سطح میانی: ساختار‌های رسانه‌ای
در اوایل دهه ۲۰۰۰، بحث‌های زیادی پیرامون مناسب‌ترین مدل رسانه‌ای برای افغانستان صورت گرفت، اما در نهایت مدل تنظیم‌شده توسط بازار بر‌اساس الگوی ایالات متحده امریکا به دلیل سرمایه‌گذاری‌های وسیع آژانس توسعه‌ بین‌الملل این کشور در سکتور رسانه‌های خصوصی افغانستان، از میدان پیروز به در آمد. نقش کارگزاران بین‌المللی، من‌جمله آژانس توسعه‌ بین‌الملل ایالات متحده در شکل‌دهی بستر رسانه‌ای افغانستان تعیین‌کننده بود. کابل و دیگر شهرهای بزرگ بیش‌ترین رشد در رسانه‌ها را تجربه کردند. حضور نیروهای بین‌المللی در دسامبر ۲۰۰۱ باعث سرازیر شدن انبوهی از برنامه‌های توسعه‌ رسانه‌ای شد. پس از ۲۰۰۱ و هماهنگ با این نظر که رسانه‌های رقابتی می‌توانند به روند دموکراتیزاسیون کمک کنند، از سکتور رسانه‌ای قانون‌زدایی شدیدی شد.[۱] در سال ۲۰۱۸، ۹۶ شبکه‌ تلویزیونی فعال، ۱۹۰ ایستگاه رادیویی و ۸۰۰ نشریه (به شمول ۲۶ روزنامه)‌ در افغانستان وجود داشتند. دسترسی و استفاده از انترنت به‌صورت سریع رشد کرد و ۱۲ درصد (یا براساس خلوتگر ۲۰۱۹، ۱۷ درصد)[۲] نفوس کشور به آن وصل شدند. در نتیجه، افغانستان صاحب سیستم رسانه‌ای مختلطی شده ‌بود که ساختار آن به نهادهای رسانه‌ای ذیل تقسیم می‌شد:
رسانه‌های دولتی
رسانه‌های خصوصی-تجارتی
کشوری (در سطح کشور)
محلی (در سطح محلات)
قومی
دینی
سیاسی
(برای اطلاعات بیش‌تر در این مورد، رجوع شود به: حمیدی ۲۰۱۵: ۱۸۳-۱۸۵)
بدین‌سان افغانستان صاحب سیستم نشراتی مختلط مرکب از رسانه‌های دولتی و خصوصی-تجارتی بود و در این میان، رادیو رسانه‌ همه‌گانی اصلی در سطح کشور بود؛ چون نفوذ تلویزیون عمدتا به شهرها محدود بود. ۱۷۵ ایستگاه رادیو به سه دسته‌ دولتی، خصوصی و محلی تقسیم می‌شد‌. رادیوی دولتی تحت نام رادیوی ملی افغانستان تا پیش از سال ۲۰۲۱ دارای بیش‌ترین مخاطب بود و بر موضوعات ملی – با تاکید بر «تحولات مثبت و فعالیت‌های حکومت»‌ – تمرکز داشت. دسته‌ خصوصی رادیو شامل رادیو کلید و رادیو آرمان می‌شود که عمدتا متکی بر عواید تبلیغات بودند. در نهایت، هدف رادیوهای محلی عمدتا بازتاب تنوع فرهنگی و محلی است و اغلب بر تبلیغات و اعانه‌‌ نهاد‌های بین‌المللی استوار‌ند.
رادیو-تلویزیون دولتی افغانستان، رادیو-تلویزیون ملی افغانستان است که تحت نظر وزارت اطلاعات و فرهنگ نشرات شبانه‌روزی دارد و بر «تقویت وحدت ملی» متمرکز بود. با این حال، این نهاد به دلیل آن‌چه عدم استقلال از دستگاه حکومت و نبود پیش‌رفت خوانده می‌شود، با استقبال اندکی از سوی مخاطبان مواجه بود. تلویزیون‌های خصوصی-‌تجارتی از سال ۲۰۰۲ به بعد با استقبال جامعه و شهرت اقتصادی مواجه بودند. این رسانه‌ها عمدتا از طریق تبلیغات که اطلاع‌رسانی و کارگزاران بین‌المللی بخشی از آن ‌را تشکیل می‌دادند، تمویل می‌شدند. تلویزیون‌های خصوصی-تجارتی را می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد: دارای نشرات کشوری، دارای نشرات منطقه‌ای یا محلی، با گرایشات قومی و رسانه‌های حزبی یا مذهبی. علاوه بر آژانس خبری باختر، ۱۰ آژانس خبری دیگر نیز در کشور موجود بودند که مشهورترین‌شان آ‌ژانس خبری پژواک است. پژواک که در سال ۲۰۰۴ با کمک آژانس توسعه‌‌ بین‌المللی ایالات متحده ایجاد شد، با آژانس‌های خبری بین‌المللی مثل رویترز همکاری می‌کند. نقش رسانه‌های چاپی (مطبوعات)‌ به دلیل نرخ بلند بی‌سوادی و چالش‌ها در توزیع، به رغم وجود ۸۰۰ نشریه همچنان محدود باقی‌ مانده ‌بود. این نشریات عمدتا برای مخاطبان باسواد شهری ترتیب می‌شدند و در واقع، تفاوت قابل مشاهده در دسترسی به رسانه‌های چاپی در شهر و روستا وجود داشت. محتوای بیش‌تر روزنامه‌ها را تحلیل، دیدگاه و تفسیر تشکیل می‌داد. خبرها اما عمدتا از طریق رادیو و تلویزیون نشر می‌شد. از سوی دیگر، فقدان آموزش خبرنگاری و «خبرنگاری جانب‌دارانه»‌ کیفیت گزارش‌ها را ضربه می‌زد و به اطلاعات سودار و گاها ناقص منجر می‌شد. عمده‌ترین چالش رسانه‌های چاپی، مساله‌ مالی است و اکثر نشریه‌ها بر اعانه‌ برای ادامه‌ کارشان متکی‌اند.
پژوهش تجربی درباره رسانه‌ها در افغانستان هنوز اندک است. دلیل نبود ارقام قابل اتکا درباره‌ استفاده از رسانه نیز همین امر است. تخمین‌ها نشان می‌دهد که تا پیش از سال ۲۰۲۱، ۸۴ درصد مردم از رادیو، تلویزیون و رسانه‌های چاپی یا انترنت استفاده می‌کردند. از این میان، ۶۳ درصد به‌گونه‌ منظم به رادیو گوش می‌دادند، در حالی ‌که ۴۸ درصد صاحب تلویزیون شخصی‌ بودند. روزنامه‌ و مجله‌خوانی به ۱۳ درصد مردم محدود بود. هرچند ۸۱ درصد مردم از تلفن همراه استفاده می‌کردند، اما تنها ۱۸ درصد نفوس از انترنت استفاده می‌کردند. تلویزیون در مراکز شهری بیش‌تر از مناطق روستایی که ساختار‌های سنتی ارتباطات مثل مسجد و بازار مسلطند، نفوذ پیدا کرده‌ است. به رغم موقعیت مستحکم رادیو، تلویزیون مخصوصا در مناطق شهری رشد سریعی داشت. مناطق روستایی همچنان بر کانال‌های ارتباطی سنتی برای پخش اطلاعات متکی‌اند.
روی هم رفته، ساختار رسانه‌ای افغانستان رشد چشم‌گیری داشت، هرچند چالش‌هایی در تمویل، کیفیت برنامه‌ها و استقلال رسانه وجود داشت. رسانه‌‌های خصوصی-تجارتی رشد قابل ملاحظه‌ای داشتند، در حالی ‌که رسانه‌های دولتی در تقلای اقبال و اعتماد عمومی بودند.
سطح کوچک: کارگزاران رسانه‌‌ای در افغانستان
تعلیمات خبرنگاری/ژورنالیسم عمدتا به وسیله‌ گروه‌های ایدیولوژیک و سیاسی که ژورنالیسم را وسیله‌ای برای بیان منافع‌شان می‌دیدند، تهیه می‌شد. رشد سریع رسانه‌‌ها بعد از ۲۰۰۱ در افغانستان باعث افزایش تعداد خبرنگاران شده، اما خبرنگاری به‌عنوان شغلی از‌هم‌گسیخته، در غیبت معیارهای رسانه‌ای همسان باقی ‌مانده ‌است. [در زمان مورد بحث ما] تعداد دقیق خبرنگاران مشخص نبود، اما تخمین‌ها میان ۴۰۰۰-۱۰۰۰۰ خبرنگار را نشان می‌داد. هرچند نهادهای بین‌المللی برنامه‌های آموزشی را برای ارتقای سطح این حرفه دایر کردند، اما به دلیل چالش‌ها در عملی ‌کردن دانش و مهارت‌های اندوخته‌شده در شرایط سیاسی و اجتماعی موفقیت اندک بود‌. خبرنگاران در افغانستان با عدم مصونیت حقوقی مواجه بودند، چون افغانستان فاقد قوه قضاییه‌ مستقلی که بتواند از آزادی اطلاعات و حق امتناع از شهادت محافظت کند، بود. خبرنگاران در افغانستان با تهدیدات مواجه بوده‌‌اند؛ از سال ۲۰۰۲ تا به حال بیش از ۵۰ خبرنگار به قتل رسیده‌‌اند و حساب‌دهی جدی‌ای هم در این مورد وجود نداشته‌ است. قانون رسانه‌های همه‌گانی افغانستان آزادی رسانه‌ها را به رسمیت شناخته‌ بود؛ با این حال، این قانون محدودیت‌هایی از ناحیه منافع ملی و مسایل اسلامی، اجتماعی و شخصی ایجاد کرده ‌است که باعث خودسانسوری خبرنگاران و تابوسازی موضوعات حساس می‌شد. در این میان، خبرنگاران رسانه‌های دولتی اکثرا پرداختن به نیاز وحدت ملی را بر حلاجی موضوعات جنجالی ترجیح می‌دادند. از سوی دیگر، فقدان آموزش خبرنگاری و «خبرنگاری جانب‌دارانه»‌ کیفیت گزارش‌ها را ضربه می‌زد و به اطلاعات سودار و گاها ناقص منجر می‌شد.
بخش دوم؛ از جامعه‌ چندقومی تا چندگانه‌گی حوزه‌های عمومی
افغانستان با حدود ۳۵ میلیون نفوس، دارای تنوع عظیم قومی و عقیدتی است. در میان پژوهشگران اجماع وجود دارد که سیستم رسانه‌ای در چنین جوامعی می‌تواند نقش «ارتباط و قوام‌بخشی جامعه» را عهده‌دار شود. (پالاور، ۲۰۱۲:۶۲) علاوه بر آن، سیستم رسانه‌ای در چنین جوامعی نقش مهمی در تقویت «هویت مشترک» بازی می‌کند. (دین، ۲۰۱۳؛ شاه، ۲۰۰۳:۱۶۵)‌ این سیستم‌ها «ماموریت صلح‌سازانه‌ پرسش‌گری و فروریزی تعصبات موجود در گروه‌های اجتماعی و نزدیکی فرهنگ‌های گروه‌های زبانی متفاوت» را دارند و بدین طریق،‌ نقش «کاهش تنش‌های قومی» را عهده‌دارند. (پالاور، ۲۰۱۲:۶۲) بنابراین، مهم‌ترین کارکرد سیستم رسانه‌ای، خلق حوزه عمومی‌ای است که در آن درباره «ساختار و حیات ممتد جامعه»‌ گفت‌و‌گو صورت می‌گیرد‌. (به نقل از رونی برگر، ۱۹۷۴) در این «میدان مذاکره»، گفتمان عمومی به تبادل «سمبول‌ها، نشانه‌ها، ارزش‌ها، رویه‌ها، تجربیات روزمره و دیدگاه‌های سیاسی می‌پردازد که [به نوبه‌ خود] ‌به خلق «هویت مشترک» کمک می‌کند.» (پالاور، ۲۰۱۲:۶۲)
بعد از ۲۰۰۱،‌ از سکتور رسانه در افغانستان قانون‌زدایی شدیدی شد. روند جوازدهی رسانه‌ها امکان کثرات‌گرایی رسانه‌ای را فراهم کرد و در حوزه عمومی به قشرهایی از جامعه که قبلا صدای‌شان شنیده‌ نشده‌ بود، صدا بخشید. افغانستان صاحب ساختار رسانه‌ای دوگانه‌ای شد: رسانه‌های دولتی از یک سو و رسانه‌های خصوصی (شامل رسانه‌های شخصی، تجارتی، ملی، محلی، قومی، مذهبی، سیاسی و رسانه‌های تحت کنترل) از سوی دیگر. چنین ساختاری به تکثیر حوزه‌های عمومی قسمی‌ در حالِ تغییر انجامید. این زیر‌حوزه‌های عمومی تنوع قومی جامعه را از طریق تسهیل دسترسی به فضای عمومی و خلق زیرحوزه‌های عمومی که در آن گروه‌های به حاشیه‌رانده شده حضور داشتند و مشکلات‌شان دیده و شنیده و به بحث گذاشته می‌شد، تسهیل می‌کرد. چنین فضایی قبل از ۲۰۰۱ که صرفا رسانه‌‌های همه‌گانی تحت کنترل دولت و انحصار رسانه‌ای عنان آن‌چه مردم باید یا نباید بفهمند را به دست داشتند، کاملا متفاوت بود.
دیجیتالیزاسیون/ دیجیتالی ‌شدن سریع رسانه‌های همه‌گانی به تغییر دیگری در حوزه عمومی نیز انجامیده‌ بود. به گفته‌ وزارت مخابرات و تکنولوژی، در سال ۲۰۱۸، ۱۹ میلیون از ۳۰ میلیون کل باشنده‌گان کشور از تلفن‌های همراه استفاده می‌کردند. بسیاری از گروه‌های قبلا به حاشیه ‌رانده شده (اقلیت‌های قومی، جوانان و زنان)‌ فعالانه از طریق رسانه‌های اجتماعی در روند‌های ارتباطی سهم می‌گرفتند. بدین‌سان، «استفاده‌کننده‌گانِ صرف اطلاعات» حالا تبدیل به «اطلاع‌دهنده‌گان» یا تولید‌کننده‌گان مستقل رسانه‌ای شده‌ بودند. دیجیتالیزاسیون/ دیجیتالی ‌شدن سیستم رسانه‌ای در افغانستان به «دگرگونی حوزه‌های عمومی»‌ انجامیده و فضاهای حوزه‌ای موازی، منعطف و قابل تغییر خلق کرده که حوزه‌ عمومی‌ را در کنار هم شکل داده‌اند. «چندگانه‌گی کانال‌های» جدید، «خودارتباطی وسیع» (کاستلز، ۲۰۰۹)‌ و خلاف حوزه‌های عمومی‌ را خلق کرده که در آن‌ها «الگو‌های تفسیر بدیل» ممکن شده‌ است. (کلاوس، ۲۰۱۳) مثلا، پس از سال ۲۰۱۵، تعداد فعالان زن در فضاهای حوزه‌ای به‌گونه‌ سریع افزایش یافت و این فعالان موضوعات، فضاهای حوزه‌ای و فرهنگ نسبتا جدی‌ مشارکت در بحث منحصر به خودشان را ایجاد کردند. در توییتر مثلا، فعالانی مثل فوزیه کوفی حدود ۴۰۰ هزار، ثنا صافی (خبرنگار)‌ ۳۲۰ هزار و شهرزاد اکبر (سیاست‌مدار) ‌۱۷۵ هزار دنبال‌کننده دارند. پدیده‌ای دیگر، فعالان تاثیرگذار مجازی (انفلونسر‌ها)‌ روی پلتفرم‌هایی چون فیس‌بوک، توییتر، انستاگرام، تیک‌تاک و یوتیوب با مخاطبان جهانی‌اند. در یوتیوب مثلا تولید‌کننده‌‌‌ محتوای مجازی همایون افغان در افغانستان دارای ۲۶۱ هزار دنبال‌کننده است. همین‌گونه، تولید‌کننده‌‌های محتوای مجازی مقیم اندونیزیا و فاطمه و رضا ساکن پاکستان به ترتیب ۲۵۲ هزار و ۵۴ هزار دنبال‌کننده در یوتیوب دارند. بعضی از این چهره‌ها میلیون‌ها مخاطب در افغانستان و میان دیاسپورای افغانستان در سراسر دنیا دارند و بحث ‌و ‌فحث‌هایی را در اتاق‌های چت در می‌دهند. علاوه بر آن، افغانستان شاهد خیزش جنبش‌های اعتراضی‌ پس از ۲۰۱۵ بود که از رسانه‌های اجتماعی برای تنظیم اعتراضات استفاده کردند و توانستند هزاران تن را بسیج کنند. این جنبش‌ها، تبسم در ۲۰۱۵، روشنایی در ۲۰۱۶ و رستاخیز تغییر در ۲۰۱۷ بودند. همین‌گونه، رسانه‌های اجتماعی نقش مهمی در وصل کردن دیاسپورای افغانستان در سال‌های گذشته در سطح جهانی بازی کرد و آن‌ها را قادر ساخت تا با یک‌دیگر و کشور موطن‌شان ارتباط برقرار کنند. این دیاسپورا به کمک ارتباطات جمعی فرامرزی، به شکل‌دهی مسایل افغانستان و تکثیر نظریات‌شان به‌شکل مجازی و حضوری می‌پرداختند. چنین امکانی، حوزه عمومی جهانی را خلق کرد که دیاسپورای افغانستان را به دور از مرزهای این کشور و شیوه‌های کنترل سنتی جهت‌دهی می‌کرد. به همین دلیل، حتا پس از برگشت دوباره‌ طالبان به قدرت، هزاران دیاسپورا و نهادها قادر بودند تا با استفاده از رسانه‌های اجتماعی، تظاهرات‌های منظمی را در سراسر دنیا برگزار کنند.
این تحولات امید خلق کرده‌ بود که شاید بتوان تغییر اجتماعی در افغانستان را از طریق روند‌های ارتباطی باز در سطوح محلی، ملی و بین‌المللی سرعت بخشید. هرچند فرهنگ ارتباطات باز اغلب باعث تنش‌های واضح میان گروه‌های قومی می‌شد، با این حال به آن به چشم نشانه‌ مثبت نگریسته می‌شد. نحوه‌ بروز این منازعات در فضای عمومی، نشانگر این نکته ‌بود که گروه‌های اجتماعی مختلف برای اولین بار در افغانستان صاحب تجربیات گفتمانی شده‌اند و در کنار یک‌دیگر رشد می‌کنند. ظهور و گسترش حوزه‌ عمومی مبتنی بر مشارکت که در سراسر جهان قابل دسترس بود، گفت‌وگوی باز درباره شکل و آینده‌ جامعه را برای همه -و نه‌تنها نخبه‌گان کشور- ممکن ساخت. این تغییر در ساختار ارتباطات در تاریخ افغانستان بی‌پیشینه بود و نه‌تنها تصویر افغانستان به‌عنوان جامعه‌ بسته‌ درون‌نگرِ قبیله‌ای را به چالش کشید که امید می‌رفت کشور را برای همیشه متحول سازد.
از رویا تا تروما
با این حال، شکوفایی سیستم رسانه‌ای و ظهور حوزه‌های عمومی در افغانستان سویه‌های منفی‌ای نیز داشت که آن را [در نهایت]‌ از رویا به تروما تبدیل کرد. از یک سو، تغییر اجتماعی و دموکراتیزاسیون ممکن شد و از سوی دیگر لیبرال‌سازی گسترده‌ بازار رسانه‌‌ای به ظهور حوزه‌های عمومی قومی از‌هم‌گسیخته منتهی شد که به نوبه‌ خود شکننده‌گی ساختارهای دولت را افزایش داد. یکی از دلایل اصلی توسعه و شکوفایی رسانه‌ها در افغانستان میان سال‌های ۲۰۰۱-۲۰۲۱، راهبرد لیبرال‌سازی به سبک ایالات متحده امریکا بود. ایالات متحده با استفاده از منابع مالی‌ و به کمک سرمایه‌گذاری‌ در سکتور رسانه‌ای، توانست مدل بسیار لیبرال رسانه‌ای مورد پسند‌ش را در افغانستان عملی کند. برای اولین بار اشخاص و موسسات و احزاب صاحب این حق شدند تا رسانه‌‌های خودشان را تاسیس کنند و به همین دلیل، تمام اقوام و گروه‌های سیاسی پلتفرم رسانه‌ای خودشان را داشتند و گاهی حتا صاحب چندین پلتفرم بودند. افراد قدرت‌مند سیاسی، اقتصادی و نظامی به‌گونه‌ خاص وارد بازار رسانه‌ای شدند و به تاسیس رسانه‌های خودشان پرداختند. برای این افراد اهداف شخصی مهم‌تر از مفاد عمومی برای مردم بود. لیبرال‌سازی سیستم رسانه‌ای به قطبی‌ شدن شدید و فقدان رشد در ساختارهای رسانه‌ای از بعد حرفه‌ای آن منجر شد. همین‌گونه، محتوا و فورم‌های حرفه‌ای رسانه‌ها تا پایان اندک بود و دلیل ناتوانی تلاش‌های حرفه‌ای‌سازی – که هر چند رو به افزایش بود- کوچک باقی‌ماندن رسانه‌های حرفه‌ای و گزارش‌دهی منفعلانه بود. رسانه‌ها بیش‌تر سرگرم تحلیل رویداد‌های کشور (مخصوصا رویداد‌های شهرهای بزرگ) از استدیوی‌شان بودند تا تحقیق درباره اتفاقات یا گزارش‌دهی فعالانه. گزارش‌دهی اغلب احساسی بود، به قطبی‌ شدن جامعه کمک می‌کرد و با هدف جلب توجه‌ بیش‌ترین مخاطب ممکن، صورت می‌گرفت.
یکی از مشخصات این رشد اما روند قابل توجه استحکام‌گریزی بود که عمدتا به دلیل ضعف شدید اقتصاد افغانستان ممکن شده‌ بود. هرچند پلتفرم‌های رسانه‌ای متعددی تاسیس شد، اما منابع تمویل این سازمان‌ها مبهم بود. گفته می‌شد که بسیاری از کشورها‌ی همسایه نیز در سکتور رسانه‌ دخیل بودند، اما منابع مالی پنهان بود یا هم افشا نمی‌شد‌. منافع استراتژیک این کشورها در ارتباط با سیستم رسانه‌ای افغانستان تا آخر مبهم باقی ماند. از سوی دیگر، جامعه جهانی به‌ندرت به کیفیت رسانه‌ها توجه داشت و در عوض به مساله کمی و تعدد اهمیت قایل بود.
قدرت اقتصادی افغانستان و در نتیجه بازار تبلیغات تا آخر بسیار ضعیف باقی ماند. این امر در عمل به این معنا بود که رسانه‌ها فرصت‌های اندک برای تامین عواید‌شان داشتند و باعث ایجاد گرایش‌های متفاوت در میان آن‌ها شد. در یک سو، محتویات رسانه‌ای که با حمایت کارگزاران غربی تولید می‌شد، به‌لحاظ کمی اندک و به‌لحاظ کیفی کم‌تر حرفه‌ای شد‌، زیرا فرصت‌های مالی‌شان به‌صورت فزاینده‌ای کم‌تر شد. در سوی دیگر، صرفا تعداد اندک رسانه‌های مورد حمایت افراد و شبکه‌ها توانستند در بازار برای دراز‌مدت جا بیفتند؛ چون منابع مدل تمویل پایدار رسانه‌ای در افغانستان وجود نداشت. اندک رسانه‌هایی هم که توانستند به پایداری مالی نسبی دست یابند، رسانه‌های قدرت‌مندان سیاسی و رسانه‌های تجارتی بودند و به همین دلیل از آن‌ها به‌عنوان الیگارشی رسانه‌ای یاد می‌شد، چون این رسانه‌ها کاملا بر لطف و عتاب یک فرد سیاسی یا منافع اقتصادی شخصی استوار بودند.
سیستم رسانه‌ای افغانستان که معطوف به کثرت‌گرایی طراحی شده‌ بود، به خلق چندین حوزه‌‌ عمومی قسمی انجامید و نتوانست حوزه‌ عمومی برای همه‌گان – نوع حوزه‌ عمومی برای تمام افغانستان- خلق کند. در نهایت، در این سیستم رسانه‌ای کثرت‌گرا، نیروهای انقلابی تاثیر بیش‌تری نسبت به نیروهای قوام‌بخش داشتند. این امر شکل‌دهی هویت مشترک و بسیج تعداد زیاد مردم حول یک هدف مشترک را ناممکن یا حداقل دشوار ساخته‌ بود.

________________________________________
منابع:
Bose, Srinjoy, Bizhan, Nematullah, and Ibrahimi, Niamatullah (2019): Youth Protest Movements in Afghanistan. Seeking voice and agency. by the United States Institute of Peac.Online at: https://www.usip.org/sites/default/files/2019-02/pw145-youth-protest-movements-in-afghanistan-seeking-voice-and-agency.pdf.
Last accessed 06/21/20.
Cary, Peter (2012): An Explosion of News: The State of Media in Afghanistan. Ed. by Center for international Media Assistance. Center for international Media Assistance. Washington, DC.
Castells, Manuel. Communication Power. Oxford University Press, 2009.
Deane, James (2013): Fragile states: the role of media and communication. BBC Media Action. London: BBC World Service Trust.
El-Mafaalani, Aladdin (2018): The integration paradox. Why successful integration leads to more conflict. Growing together hurts. Cologne. Publisher: KiWi-Paperback.
Hamidi, Kefa (2015): Transforming media systems in fragile states using Afghanistan as a case study. In: Global Media Journal German Edition Vol. 5, No.2.
Khalvatgar, Mujib (2019): Afghanistan. In: Media Landscapes. Expert analyses of the state of media. https://medialandscapes.org/country/afghanistan Last accessed 27.06.20.
Klaus, Elisabeth (2001): Das Öffentliche im Privaten – Das Private im Öffentlichen. A communication-theoretical approach. In: F. Herrmann & M. Lünenborg, (Eds.): Tabubruch als Programm. Privacy and intimacy in the media. Opladen: Leske + Budrich, pp.15-35.
Mutz, D. C. (2006). Hearing the other side: Deliberative versus participatory democracy. Cambridge: Cambridge University Press.
Osman, Wazhmah (2020): Television and the Afghan Culture Wars. Brought to You by Foreigners, Warlords, and Activists. Analyzing television’s place in today’s Afghanistan. University of Illinois Press.
Pallaver Günther (2012): The function of media in ethnically fragmented societies. In: Kriwak, Andreas; Pallaver, Günther (eds.): Media and Minorities. Innsbruck: Innsbruck University Press.
Rahimi, Sahar (2018): Instagram; A girl who calls herself “husband of the city”. Link: https://www.bbc.com/persian/afghanistan-45926253.
Last accessed on: 22.06.2020).
Robinson (2015): Afghan media in 2014. understanding the audience. With the collaboration of Arezo Malakooti, Philibert de Mercey, Eric Davin. Kabul: Altai Consulting for Internews.
Ronneberger, Franz (1974): Die politischen Funktionen der Massenkommunikation, in: Langenbucher, Wolfgang R. (ed.): Zur Theorie der politischen Kommunikation, Munich, pp. 193 – ۲۰۶٫
Seerat, Rustam Ali (2016): The Evolution of the Media in Afghanistan The country’s media has experienced some profound changes. Link: https://thediplomat.com/2016/08/the-evolution-of-the-media-in-afghanistan/. Last accessed 06/27/20:
Last accessed on: 06/28/2020.Schmeidl, Susanne (2019): Four Decades of Afghan Displacement. In: Federal Agency for Civic Education. Online at: https://www.bpb.de/gesellschaft/migration/laenderprofile/284416/four-decades-of-afghan-displacement. Last accessed 23.06.2020:
The Constitution of Afghanistan (2011): http://www.afghan-web.com/ current_constitution.html. Mass Media Law of Afghanistan. http://gfmd.info Media_Law_2009.pdf (Last accessed 06/27/20.
Thomaß, Barbara (2007): Media systems in international comparison. UVK Verlagsgesellschaft mbH, Constance
[۱] این امر به وسیله‌ سرمایه‌گذاری‌های هنگفت ایالات متحده در سکتور رسانه‌های خصوصی ممکن شده‌ بود. بر‌اساس آمار، ایالات متحده بزرگ‌ترین تمویل‌کننده توسعه‌‌ رسانه‌ای در افغانستان بوده‌ است. (کاری، ۲۰۱۲: ۱۲)
[۲] خروج نیروهای خارجی باعث نگرانی‌ها مبنی بر کاهش حمایت‌های بین‌المللی که برای توسعه‌ صنعت رسانه در افغانستان کلیدی بود، شده‌ است. (دین، ۲۰۱۳)

لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=11717

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.