• امروز : جمعه, ۷ ثور , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
1

مناقشه افغانستان؛ مساله‌ای فراتر از فدرالیسم

  • کد خبر : 11852
  • 18 دلو 1402 - 3:08
مناقشه افغانستان؛ مساله‌ای فراتر از فدرالیسم

نگاه اجمالی به وضعیت افغانستان نشان می‌دهد که این کشور همواره با دور باطلی از دست‌به‌دست شدن قدرت روبه‌رو بوده است. فرد یا گروهی قدرت را تصاحب می‌کند و دولت تشکیل می‌دهد و دیگری از راه می‌رسد و دولت برحال را به چالش می‌کشد و اقدام به براندازی می‌کند. دیری نمی‌پاید که نظام سقوط می‌کند. […]

نگاه اجمالی به وضعیت افغانستان نشان می‌دهد که این کشور همواره با دور باطلی از دست‌به‌دست شدن قدرت روبه‌رو بوده است. فرد یا گروهی قدرت را تصاحب می‌کند و دولت تشکیل می‌دهد و دیگری از راه می‌رسد و دولت برحال را به چالش می‌کشد و اقدام به براندازی می‌کند. دیری نمی‌پاید که نظام سقوط می‌کند. برآمد این تکرار، فاجعه بی‌پایانی است که بر مردم این سرزمین سایه افگنده است. این‌جاست که هر آدمی متوجه می‌شود که جایی از کار می‌لنگد.
شاید به همین دلیل امروز همه به این باور‌ند که اگر راه‌حلی سراغ نشود، این چرخ باطل همچنان تکرار خواهد یافت. سخن آقای بایدن، رییس جمهور ایالات متحده امریکا که افغانستان را «کشور مغضوب خدا» خواند، بیانگر دیدگاه واحد قدرت‌های جهانی است مبنی بر این‌که راه‌حل افغانستان فراتر از حمایت یا عدم حمایت از حاکمیت کابل و آوردن این یا آن گروه است.
با استیلا و جولان طالبان بر افغانستان و بروز بدبینی جهانیان نسبت به آینده این کشور، اخیرا یکی از مجامع سیاسی فدرالیسم را به‌عنوان راه‌حلی برای آینده افغانستان پیشنهاد کرده است. هرچند این راه‌حل دهه‌ها قبل مطرح شده بود، اما برای اولین بار است که گروه‌های سیاسی در سطح گسترده از آن حمایت می‌کنند. این مجمع اعلام کرده است که می‌خواهد نظامی به وجود آید که به گروه‌های اجتماعی در مناطق و محلات قدرت و اختیار بدهد. در آن صورت، ضمن این‌که عدالت، دموکراسی و ثبات سیاسی بهتر تامین می‌شود، افغانستان از تجزیه احتمالی هم رهایی می‌یابد.
هر چند دموکراسی‌ها در مقابل زور و خشونت آسیب‌پذیر‌ند، اما اغلب نظام‌هایی که به محلات نقشی بیش‌تر داده‌اند، از توسعه، امنیت و کارایی بهتر برخوردار‌ند. مراکز اکادمیک نیز به این نتیجه رسیده‌اند که اگر مردم در محلات نقش بیش‌تری در تصمیم‌گیری داشته باشند و بتوانند نهادها را خود انتخاب کنند، نظام حاکم از مشروعیت بیش‌تر برخوردار است.
از لحاظ آماری تقریبا نیمی از جمعیت جهان در قلمرو فدرال زنده‌گی می‌کنند. توسعه‌یافته‌ترین کشورهای جهان نیز از این نوع نظام برخوردار‌ند. فرانسه از معدود کشورهای توسعه‌یافته است که دارای نظام فدرال نیست، ولی همین کشور هم دو دهه پیش به این نتیجه رسیده که اگر بخواهد هم‌طراز کشورهای اروپایی و امریکایی به توسعه ادامه بدهد، باید تمرکززدایی کند و اختیارات و صلاحیت‌های بیش‌تری را به محلات واگذار سازد. به همین دلیل بعد از دو دهه تمرکز‌زدایی، امروز دو سوم صلاحیت‌ها در اختیار نهادهای محلی است و تنها یک سوم آن از پاریس اعمال می‌شود. البته هنوز هم در مقایسه با آلمان و انگلیس، دو کشور همسایه خود، با چالش‌های فراوانی رو‌به‌روست.
از لحاظ تاریخی فدرالیسم عامل اصلی یک‌پارچه‌گی و تداوم ایالات متحده امریکا شناخته شده و عامل عمده برای تحکیم دموکراسی در این کشور بوده است. بروس فرانان، استاد حقوق اساسی در دانشگاه اوهایوی شمالی، به این نظر است که اگر در ایالات متحده فدرالیسم و نظام دو‌حزبی حاکم نمی‌بود، نظام ریاستی متمرکز به رییس جمهور امریکا ظرفیت تبدیل شدن به یکی از دیکتاتورترین رهبران جهان را می‌داد.
از لحاظ کاربردی نیز به نظر می‌رسد فدرالیسم به نهادهای محلی فرصت ابتکار، تصمیم‌گیری و تمرین حکومت‌داری می‌دهد، به‌گونه‌ای که واحدهای محلی می‌توانند از ظرفیت، توانایی و سرعت عمل برابر با حکومت مرکزی برخوردار گردند. در مورد افغانستان اگر نهادهای محلی در جمهوریت بیست‌ساله از توانایی و صلاحیت لازم برخوردار می‌بودند، سقوط کشور که از ولسوالی‌ها شروع شد، به‌ساده‌گی به سقوط کابل نمی‌انجامید و در محلات مهار می‌شد. در مقابل، طالبان با محلی ساختن اداره جنگ و دادن ابتکار عمل به قوماندانان محلی خود دولت‌دارای سیستم متمرکز را با چالش جدی مواجه ساخت. چنان‌چه به اذعان شاه‌محمود میاخیل، سرپرست وزارت دفاع دوره جمهوریت در یک مصاحبه رادیویی یکی از دلایل پیروزی طالبان بر دولت، بهره بردن طالبان از محلی بودن و غیر‌متمرکز بودن جنگ بود.
در حقوق اساسی و دولت‌داری بر این نکته تاکید شده است که برای گزینش یک ساختار سیاسی باید گذشته تاریخی کشور مورد توجه لازم قرار گیرد و نظام جدید بر یک بستر مناسب تاریخی، فرهنگی و اقتصادی بنا گردد. به بیان دیگر، در جامعه دارای سابقه چند‌پارچه‌گی و تجربه حکومت ملوک‌الطوایفی و مسکن اقوام مختلف، نظام متمرکز هرگز پایدار نمی‌ماند. نمونه گویای ناپایداری حکومت با سیستم متمرکز همین افغانستان است که از لحاظ نژادی، فرهنگی، جغرافیایی و حتا اقلیمی متنوع‌ترین کشور در جهان به شمار می‌رود.
آقای توماس بارفیلد، نویسنده کتاب تاریخ سیاسی و فرهنگی افغانستان، تاکید دارد که در افغانستان اقتصاد محلی در چند حوزه عمده اقتصادی صدها سال جریان داشت. امیران تمرکزگرای کابل این نظم اقتصاد محلی را نابود کردند و صرفا نظام اقتصادی با محوریت کابل را به‌عنوان تنها مرکز اقتصادی باقی گذاشتند و «تمام تخم مرغ‌ها را در یک سبد» چیدند. شاید به همین دلیل، با فروپاشی اقتصاد در کابل نظام اقتصادی در سراسر کشور ازهم می‌گسلد و سایه فقر بر سر مردم بی‌نوای این خاک پایدار می‌ماند.
هر چند از لحاظ تخنیکی فدرالیسم ساختار مناسبی برای افغانستان است، ولی این به تنهایی راهگشا نیست؛ زیرا کشور با چالش‌های جدی حل‌ناشده مواجه است. طرح فدرالیسم توسط سیاست‌مداران از یک سو بیانگر دلگرمی‌شان به آینده افغانستان است که مثبت است، ولی فرورفتن عمیق آن‌ها در مباحث تخنیکی حکومت‌داری سبب شده که پدیده‌های تاریخی و اجتماعی دیگری را به‌کلی فراموش کنند، که تاثیر شگرفی بر سرنوشت جمعی مردم این سرزمین دارد. اما برعکس گفته می‌شود که تاریخ‌دان‌ها و صاحبان هنر و ادبیات می‌توانند آینده‌های دورتری را برای ملت‌ها دیده و ترسیم کنند.
یکی از این دانش‌مندان آینده‌نگر یووال نواح هراری، تاریخ‌دان معروف قرن ۲۱، تاکید دارد که آرمان‌ها و روایت‌های مردمان یک سرزمین عوامل مهمی‌اند که مردم یک سرزمین را با هم نزدیک یا دور ساخته و حتا دشمن هم‌دیگر سازند. هراری هشدار می‌دهد که تضاد روایت‌ها در یک جامعه می‌تواند به آینده هولناکی منجر گردد. بسیاری از جنگ‌هایی که در تاریخ هزینه بزرگ انسانی بر جهانیان تحمیل کرده، روایت‌های متضاد و مخصوصا اختلافات سرزمینی بوده است. بنابراین، باید توجه داشت که ضمن طرح فدرال باید سایر معضلات پیدا و پنهان کشور مورد عنایت جدی قرار گیرد.
حالا با نگاهی به تاریخ کشور و پیرامون آن در‌می‌یابیم که اختلاف آرمان‌ها و روایت‌ها به‌شدت عمیق است. یکی از این اختلافات، اختلافات مرزی است که از منطقه ما قربانی گرفته است. «تا اتک مال ماست» یکی از آن روایت‌های به‌شدت اختلافی است که امروزه افراد زیادی حاضرند برای آن «سر قربان» کنند. حقانیت و درستی این روایت بحثی جداگانه است، اما حتا طالبان به‌عنوان یک گروه اسلام‌گرا که قاعدتا مساله مرز برای‌شان نباید مهم می‌بود، در اولین برنامه شب شعر خود بر این روایت تاکید کردند. اما بر‌عکس، مخالفان این روایت بر این باور‌ند که پرداختن به آن مسبب پیامدهای بسیار ناگوار است. این مشکلی است که با طرح مساله فدرالیسم به تنهایی حل نمی‌شود.
عدم رسیده‌گی به رویدادهای گذشته، به‌ویژه تخلفات حقوق بشری علاوه بر این‌که مانع شکل‌گیری ملت-دولت می‌گردد، عاملان آن را جری‌تر ساخته و به قربانی شدن بیش‌تر مردم می‌انجامد. حکومت‌های دوره جمهوریت می‌توانستند با کمک کشورهای حامی حقوق بشر میان مردم این سرزمین مصالحه تاریخی به وجود آورند و مانند افریقای جنوبی از قربانیان دلجویی و عذرخواهی رسمی کنند و در نتیجه از بار و شدت ستم رواداشته شده بر آن‌ها بکاهند، ولی آن‌ها نخواستند یا نتوانستند چنین کنند. به همین دلیل، رنج مردم این سرزمین پایان نیافت. بنابراین، هر نهاد و گروهی که طرحی را برای آینده این کشور می‌ریزد، این مسایل را مورد توجه قرار دهد و موقف واضح گرفته راهکار مشخص ارایه کند.
سرانجام می‌توان گفت که فدرالیسم شاید به گروه‌های مختلف اجتماعی فرصت استفاده و ارتقای زبان، فرهنگ و سمبول خود‌شان را بدهد، اما معضلات نهفته اجتماعی را که نمونه‌هایش ذکر شد، حل نمی‌کند و به این سوال که چه کسی هموطن است و مرز کشور تا کجاست، پاسخ ارایه نمی‌کند. در کشوری که نسل‌زدایی سال‌ها جریان داشته و کتله‌ای از مردمان کشور نیمی از جمعیت خود و نیز بخش عمده سرزمین آبایی خود را از دست داده‌اند، موضوع بحث باید بسیار فراتر از چگونه‌گی توزیع قدرت مطرح گردد. می‌توان گفت که پرداختن به حل جامع و پایدار معضل افغانستان مثل این است که کشور گویا از نو تاسیس می‌گردد و تمام مسایل گذشته و حال اجتماعی به‌صورت جامع و فراگیر مورد بحث و توافق قرار بگیرد.

لینک کوتاه : https://afghanistan-iim.com/?p=11852

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.