تابش فروغ، تحلیلگر مسایل سیاسی افغانستان در این مطلب استدلال کرده که در کوتاه مدت «حوزه ضد طالبان» که بیشتر منظورش رهبران جبهه مقاومت ملی، شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان و دیگر نهادهای و چهرههای ضد طالبان است، نباید وارد مذاکره با طالبان شوند.
نمایندگان شماری از قدرتهای منطقهای این روزها سرگرم تسهیل گفتگو میان طالبان و جناحهای سیاسی در افغانستان اند. ابتکار این دور گفتگوها را دیپلماتهای پاکستانی، روسی، قطری و ایرانی عهده دار اند. هر چند جزییات بسیاری در مورد پشت پرده این گفتگوها وجود ندارد، اما احتمال میرود که در سال ۲۰۲۳ میلادی این بازیگران سرمایه سیاسی و وقت بیشتری بر سر شروع یک روند گویا فراگیر سیاسی برای تشکیل یک دولت عبوری به رهبری طالبان هزینه کنند.
قطریها و پاکستانیها که گردانندگان اصلی معرکه اند میخواهند با شکلدهی و مدیریت اجماع منطقهای بر سر معضل افغانستان، غرب و به ویژه ایالات متحده را وادار کنند که به پروژه گذار سیاسی طالبان به یک دولت صاحب مشروعیت داخلی و بینالمللی چراغ سبز نشان بدهد و توافق کند که برای امارت طالبان یک وجهه سیاسی حداقلی و مورد تایید جهان فراهم شود.
نویسنده باور دارد که پایان هرگونه پروسه سیاسی مدیریت شده توسط قدرتهای منطقهای و جهانی که شکل و ریخت تمامیتخواهانه سیاسی، قومی و دینی طالبان را به صورت اساسی به نفع یک نظم سیاسی- حقوقی دموکراتیک عوض نکند، متاسفانه میتواند منجر به تداوم سلطه یکدست طالبانی بر افغانستان شود. از این رو سهم گیری و شرکت نمایندگان «حوزه ضد طالبانی» در حالی که شرایط مذاکره واقعی و معنادار وجود ندارد و به این دلیل که از مقاومت مشروع انسانی، سیاسی، و نظامی مردم افغانستان در برابر طالبان خلع مشروعیت و روایت می کند، می تواند یک خطای استراتژیک و جبران ناپذیر باشد. اما چرا و چگونه نباید به دام مذاکره با طالبان افتید؟
طرفهای نابرابر یک مذاکره قلابی
طالبان برای اکنون قدرت حاکم نظامی، سیاسی و اقتصادی افغانستان اند. آن ها به تمام تسلحیات و تجیهزات ارتش فروپاشیده افغانستان که حمایت ناتو را داشت، دسترسی دارند. با اکثریت قدرتهای مهم منطقه چون ایران، روسیه و چین حتی پیش از فروپاشی دولت جمهوری افغانستان در اگست ۲۰۲۱ بر سر مدیریت امنیتی افغانستان به تفاهم رسیده بودند. رابطه طالبان با پاکستان آفتابی است. در ۴۰ سال پسین مسُولان هیچ رژیمی در کابل به پیمانه طالبان وابستگی فکری، سیاسی و اطلاعاتی به اسلام آباد نداشته اند. برغم اختلافات ظاهری، طالبان رابطه قابل اتکا اما غیررسمی با ایالات متحده آمریکا دارند. به طور مداوم با نهادهای اطلاعاتی غربی از طریق قطریها در تعامل اند. در آخرین مورد ایالات متحده و طالبان بر سر تبادل بشر نوروزی قاچاقچی بزرگ مواد مخدر و از بنیان گذاران حرکت طالبان با مارک فریرکز آمریکایی به توافق رسیدند. سایر همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی میان واشنگتن و طالبان مطابق ضمایم سری موافقتنامه دوحه همچنان با نظارت مولوی عبدالحق وثیق رییس استخبارات طالبان اجرایی می شود. نهادهای اطلاعاتی فعال در منطقه از درآمدهای میلیونی طالبان از مواد مخدر و قاچاق آن از طریق فرودگاه های چون کابل، خوست و هرات آگاه اند اما بر آن چشم می پوشند. طالبان همچنان از تمام کمک های بشردوستانه جهانی به صورت رسمی و غیررسمی باج می گیرند. بازارهای کشت، تولید، و قاچاق تریاک، هیرویین و سایر مخدرات به صورت مطلق در اختیار طالبان قرار دارد. این گروه به طور بی سابقه ای استخراج غیرقانونی معادن درآمدزایی می کند. توان نظامی، رابطه های سیاسی و پشتوانه اقتصادی حوزه ضد طالبانی در مرحله کنونی قابل مقایسه با طالبان نیست. حتا برغم فشارهای حداکثری بر طالبان، نمایندگان حوزه ضد طالبان طرف صاحب وزنه ای در مذاکرات احتمالی پیشرو نخواهند بود.
طالبان هرگز به مذاکره و صلح باور ندارند
طالبان به درستی میدانند که نه مذاکره بلکه حملات تروریستی، شورشگری مورد حمایت پاکستان، ناکامی و فساد رهبری سیاسی نخبگان جمهوری و سرمایه گذاری هنگفت مالی و سیاسی دولت قطر در واشنگتن آن ها را پس از بیست سال دوباره به قدرت برگشتاند. طالبان پس از ۲۰۱۰ هرگز با جناح های سیاسی درون افغانستانی وارد گفتگوی جدی و معنادار بر سر آینده دولت و قدرت نشد، زیرا زمینه و پیش شرط های مذاکره “بین الافغانی” را مانع پیروزی نظامی و سیاسی خود می پنداشتند. اقتدار سیاسی در منظومه فکری – سیاسی طالب یک کلیت تجزیه ناپذیر است و هیچ گونه شراکت و واگذاری را از طریق پروسه های مشارکت سیاسی به رسمیت نمی شناسد. از این رو طالبان آگاهانه امکان شرکت در قدرت را به هیچ گروه سیاسی از طریق گفتگوی مسالمت آمیز میسر نخواهند ساخت. در محاسبه تمامیت خواهانه طالبان، دلیلی برای تقسیم معنا دار قدرت با سایرین وجود ندارد. انحصار و اعمال یکدست قدرت و راندن سایرین از صحنه سیاسی جزی از روایت پیروزی طالبان است. طالبان زمانی حاضر به گفتگو و مذاکره واقعی بر سر قدرت با حوزه ضد طالبانی خواهند شد که این حوزه بتواند تبدیل به یک قدرت نظامی جدی شود؛ بخشهای از جغرافیای افغانستان به ویژه شمال و شمال شرق را از سلطه طالبان بیرون کند و در نتیجه کشورهای منطقه را وادار به بازنگری در محاسبات امنیتی شان نسبت به افغانستان و طالبان کند. با توجه به دینامیکهای امنیتی و سیاسی در منطقه و ظرفیت تبدیل شدن طالبان به یک دولت حامی گروه های تروریستی، چنان چرخشی در سطح منطقه اجتناب ناپذیر است اما به زودی اتفاق نمیافتد. نمایندگان حوزه ضد طالبانی باید بدانند که طالبان از سر گویا باورمندی به توزیع عادلانه قدرت، احترام به تنوع افغانستان، و فشار بین المللی تن به مذاکره و گفتگو نخواهند داد. بر عکس تسلط بر جغرافیا، آزادسازی مناطق بیشتر و ایجاد یک روایت پیشرو و متنوع برای دولتسازی و حکومتداری، قدرتهای جهانی را وادار خواهد ساخت که به بدیلهای بومی و برآمده از متن حوزه ضدطالبانی وقع بگذارند.
راهبرد اصلی حوزه ضدطالبانی در این مرحله چه میتواند باشد؟
طالبان برغم حاکمیت مطلق بر افغانستان، امکان کسب مشروعیت داخلی را ندارند. در سطوح مختلف اجتماعی با جامعه افغانستان در ستیز اند. زنان، جوانان، مردان و نیروهای پیشرو و باورمند به آزادی، برابری و عدالت راههای مبتکرانه ای برای مقاومت انسانی در برابر طالبان را همین اکنون در پیش گرفته اند. مقاومت نظامی در برابر طالبان هرچند با مشکلات فراوان اما دوام آورده است. ستم طالبان بر تاجیکان، ازبیکها، هزاره ها و قبایلی از پشتونهای ضد طالبان به ویژه در قندهار و هلمند، امکان مقاومت مسلحانه در برابر طالبان را بالا برده است.
در سطح منطقهای و جهانی طالبان ظرفیت سیاسی و فکری تبدیل شدن به یک بازیگر مسُول را ندارند. مراکز متعدد قدرت در منطقه و غرب بر گرایش ماهیتی طالبان به تروریسم جهانی آگاهی دارند. نظم های امنیتی منطقه جنوب آسیا، آسیای مرکزی و آسیای غربی با حضور یک دولت تروریستی به رهبری طالبان برای همیش آسیبپذیر باقی خواهند ماند. هر گونه تعامل منطقهای با طالبان از این خطر بنیادین نخواهد کاست.
از منظر ساختاری و وحدت صفوف، انشعاب رسمی طالبان اجتناب ناپذیر است. جنگ بر سر انحصار قدرت و ثروت میان شاخه های متعدد طالبان جریان دارد. هیچ نیرویی به شمول پاکستان نمی تواند از وقوع انشعاب رسمی درون طالبانی جلوگیری کند. طالبان یک مدل موفقی از شورشگری غیرمتمرکز و افقی است. این مدل به صورت طبیعی امکان گذار به نیروی دولت ساز و حکومت گر را ندارد. نمونه های یک گذار این چنینی در تاریخ منازعات وجود ندارد.
مدیران منطقه یی پروژه طالبان می دانند که تنها راه جلوگیری از فروپاشی درونی طالبان ایجاد یک پوشش سیاسی مورد تایید نیروهای سیاسی درون افغانستانی و شناخت رسمی چنان ساز و کاری از سوی قدرتهای جهانی است. از این رو در ماههای پیش رو از مجاری مختلف تلاش صورت خواهد گرفت که پای نمایندگان حوزه ضد طالبانی و شماری از چهرههای شاخص مربوط به جمهوریت را به مذاکراتی که در فرجام به امارت طالبان مشروعیت داخلی و خارجی بدهد، بکشانند.
صبر و دوراندیشی استراتژیک و نیفتدن به دام مذاکرات قلابی بهترین استراتژی در مرحله کنونی به حوزه ضد طالبان است. بیست یک سال پس از سقوط اولین امارت طالبانی، مردم افغانستان دوباره زمان را در اختیار دارند، در حالی که طالبان به ساعت دلخوش کرده اند.
چرا گفتگو با طالبان در کوتاه مدت برای «حوزه ضد طالبان» یک خطای استراتژیک است؟
تابش فروغ، تحلیلگر مسایل سیاسی افغانستان در این مطلب استدلال کرده که در کوتاه مدت «حوزه ضد طالبان» که بیشتر منظورش رهبران جبهه مقاومت ملی، شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان و دیگر نهادهای و چهرههای ضد طالبان است، نباید وارد مذاکره با طالبان شوند. نمایندگان شماری از قدرتهای منطقهای این روزها سرگرم تسهیل گفتگو […]
- نویسنده : تابش فروغ - تحلیلگر مسایل سیاسی افغانستان
- ارسال توسط : afghanistan
- 231 بازدید
- بدون دیدگاه